ادامه مطلب
شعر حضرت ام البنین (سیار)
محمدمهدی سیار دوباره گفتم : دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم : جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی : "به روی چشم عزیز!" فدای چشمت ، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "ان یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رخت دور ، بهتر از جانم! بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم... شنیده ام که …