خواب در روایات

خواب یکی از بهترین  و بالاترین نعمت های الهی برای انسان ها می باشد که تمام دانشمندان و متخصصین به ضرورت این نعمت الهی در زندگی بشر اعتزاف دارند و در قرآن کریم خداوند متعال می فرماید

وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا

و خواب را برای شما مایه قوام حیات و استراحت قرار دادیم.

پس چه خوب است که انسان مراقب خواب‌‌های خود باشید. و بداند در چه موقعی از شبانه روز بهترین وقت برای خوابیدن است.
لذا در روایات خوابیدن در ساعات مختلف روز تعابیری دارد

خواب هلاکت:
خوابیدن در هنگام غروب آفتاب و از نگاه اسلام و طب سنتی خواب هلاکت نام  گرفته است.
خوابیدن  در هنگام غروب از دیدگاه اسلام و متخصصان طب سنتی مرگ آورترین خواب نام گرفته تا حدی که فرد وقتی از خواب بیدار می شود احساس می کند در دنیای دیگری است و برای مدتی ذهنش پاک شده است و اتفاقات روز را به خاطر نمی آورد.
خواب در هنگام غروب سودا را در بدن افزایش می دهد و موجب بدخلقی می شود

 خواب غفلت:
خواب در مجالس پند و اندرز و خوابی که تمام زمان شب را در برمی گیرد.

 خواب حسرت: 
خواب شب جمعه است که تمام ملائکه در زمین جمع می شوند تا حوائج زمینیان را بالا ببرند.

 خواب شقاوت:
 خواب در وقت نماز صبح و ظهر و مغرب

 خواب عقوبت: 
خواب بعد از نماز صبح (قبل از طلوع آفتاب) 

 خواب کسالت: 
خواب اول روز ( زمانی که برای کار و فعالیت است ) 

 خواب راحت:(قیلوله) 
 قیلوله( یک ساعت قبل از اذان ظهر)

 خواب نعمت:
 خواب هنگام صبح ( بعد از طلوع آفتاب نیم ساعت تا یک ساعت )

 خواب رخصت :
 بعد از نماز عشا تا یک ساعت قبل از اذان صبح که یک ثلث شب را شامل می شود.
از ساعت 10:30 شب تا 3 صبح بهترین وقت خواب در ایران است.

 خواب لعنت:
بین الطلوعین ( از سپیده اول صبح تا طلوع آفتاب)

 

و اما آثار و برکات بیداری بین الطلوعین

بین الطلوعین فاصله زمانی از طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب است که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشد.
در روایات از این زمان به ساعتی از ساعات بهشت یاد شده و آثار و برکاتی برای آن بیان شده که انسان به این نتیجه می‌رسد که اگر می‌خواهد خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را داشته باشد و از بدبختی‌ها رهایی یابد می‌بایست در این ساعات بهشتی بیدار بماند؛ 
چرا که فرشتگان در حال تقسیم روزی هستند و اگر خواب بمانی از همه چیز باز ماندی.
 اگر کسی در این ساعات بخوابد نمی‌تواند از خود دفع شر کند و خسارتی که به اصل سرمایه او می‌رسد را برطرف کند.

خصال شیخ صدوق، جلد 2، صفحه622

۴
از ۵
۱۷ مشارکت کننده