علی آل اسحاق
شيخ علي آل اسحاق در 25 تير سال 1318ش. در خوئين، از توابع زنجان، خانواده مذهبياش را با ميلاد خود پر از شور و شادي كرد. پدرش نام علي را براي وي برگزيد. علي از همان هشت سالگي كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آيه الله سيد حسن بدلا( رئيس ائمه جماعت) و استادان ديگر به پايان برد. وي در شانزده سالگي در سال 1334ش به نجف اشرف مي رود و در مدرسه آيه الله بروجردي اقامت مي گزيند و دروس حوزه را تا رسيدن به مرحله اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ايشان ، از دو عالم بزرگ: آيه الله سيد محسن حكيم و آقا بزرگ تهراني، اجازه اجتهاد گرفت. او در شب جمعه 24 خرداد سال 1380ش بر اثر سكته قلبي دار فاني را وداع مي گويد. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر شيخ علي آل اسحاق، حاج شيخ عبدالكريم خوئيني، از عالمان بزرگ عصر خود به شمار ميرود. وي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بود. روحيه مبارزاتي شديدي داشت و با عمّال و وابستگان حكومت طاغوتي رضاخان، كه با منافع مردم در تضاد بود، به شدت مقابله ميكرد؛ به عنوان نمونه در مقابل دو خان، كه ميخواستند زمينهاي كشاورزي مردم را به تصرف خود درآورند، ايستادگي كرد و توانست آنان را از تصرف در اموال مردم باز دارد.مادر علي كه از سلاله پاك پيامبر بود، زني صبور در مقابل مشكلات و دوستدار علم و فضيلت بود. خاطرات کودکي : برادر شيخ علي آل اسحاق ميگويد: در نزديكيهاي خانه ما تعدادي بوقلمون آورده بودند. من و بچههاي ديگر، از جمله علي، به تماشاي آنها رفتيم و نزديك غروب براي انجام فريضه مغرب به خانه برگشتيم. رسم خانه ما اين بود كه نمازها را در خانه به جماعت و با امامت پدر برگزار ميكرديم و تمامي افراد خانواده، چه مردان و چه زنان، در نماز جماعت شركت ميكردند. هنگامي كه پدر ميخواست اقامه نماز كند، علي شروع به گريه كرد. وقتي پدر علت گريهاش را پرسيد، گفت: «من هم بوقلمون ميخواهم.» و به گريه خود ادامه ميدهد. پدر بدون عصبانيت و با آرامش كامل رو به فرزند ميكند و ميگويد: نماز مغرب را با خلوص نيت بخوان و هر حاجتي كه داري از خدا بخواه؛ خداوند است كه حاجات را برآورده ميكند. علي همين كار را انجام ميدهد. پس از تمام شدن نماز، در خانه به صدا در ميآيد. هنگامي كه من در را باز كردم، يكي از همشهريان را كه يك بوقلمون در دست داشت، ديدم. او به خانه وارد شد و علي به خواسته خود رسيد.از اين خاطره به خوبي ميتوان فهميد كه محيط رشد علي چگونه بوده است؛ او در خانوادهاي پرورش مييابد كه اهل خانه مقيد به نماز اول وقت بودند و تحت تربيت پدري بودند كه نام و ياد خدا را گرهگشاي مشكلات و برآوردن حاجات ميدانست و روشن است كه تنها از چنين خانوادههايي، مرداني شايسته و الگو چون آقاشيخ علي آل اسحاق، برخواهند خاست. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : تربيت فرزندان يكي از وظايف مهم هر پدر و مادري است. مرحوم شيخ علي آل اسحاق نيز با جديت فراوان ميكوشيد تابه اين وظيفه خود عمل كند. از اين رو، او هيچ گاه از سفارش به فرزندان خود دريغ نميورزيد و واضح است كه اين سفارشها، راهگشاي افكار تمامي جوانان خواهد بود؛ چنان كه گفته است:«'...اسلام رابه دقت بشناسيد و آن طوري كه دستهبندي كردهام، به دقت مطالعه كنيد. تاريخ زندگي پيامبر اسلام و ائمه (ع) را هر چند سال يك بار بررسي نماييد. تا ميتوانيد با هم دوست و با محبت باشيد و بر سر مسائل جزئي با هم اختلاف نكنيد. در اين انقلاب، تا وقت درس است، درس بخوانيد و سپس خدمت كنيد. به مادرتان كه خيلي رنج كشيده است، كمك كار باشيد، پس از ازدواج رابطه صميمي خود را با مادرتان قطع نكنيد. والسلام. با چشم گريان و دستي لرزان. خداحافظ». تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي آل اسحاق در سال 1326 ش. از زنجان به قم مهاجرت كرد تا در آن شهر به تدريس علوم اسلامي و ساير فعاليتها بپردازد؛ وي در آن سال، هشت بهار از عمرش گذشته بود. وي از همان هشت سالگي كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آيةاللّه سيد حسين بُدَلّا(رئيس ائمه جماعات) و استادان ديگر به پايان برد.وي در شانزده سالگي در سال 1334 ش. در حالي كه دو سال از فوت پدر مهربانش ميگذشت، تصميم گرفت به عراق برود و در آنجا به تحصيل ادامه دهد؛ اما تيرگي روابط دو كشور ايران و عراق، باعث شد كه اين سفر انجام نشود. به همين سبب به حضرت معصومه (س) پناه برد و با توسل به آن حضرت، توانست مجوز اقامت در عراق را دريافت كند و به عتبات عاليات سفر نمايد. او به نجفاشرف ميرود و در مدرسه آيةاللّه بروجردي اقامت ميگزيند.آقا شيخ علي آل اسحاق در نجفاشرف در محضر شيخ صدراي بادكوبهاي «مكاسب» را فرا گرفت و كتاب «رسائل» را، به همراه 3 نفر ديگر به طور خصوصي در محضر آيةاللّه آقا جواد تبريزي، آموخت. وي جلد اول «كفايه» را نزد آيةاللّه حسين راستي كاشاني، آيةاللّه حسين وحيد خراساني، آيةاللّه حاج شيخ علي فلسفي(كه اكنون در مشهد ساكن است) و جلد دوم آن را با پيشنهاد آيةاللّه محمدباقر حكيم نزد آيةاللّه شهيد محمدباقر صدر به اتمام رساند. وي كه به مقام علمي شهيد صدر پي برده بود، در جلسات درس ديگر او، كه كتابهاي «فلسفتنا»، «اقتصادنا» و برخي مباحث ديگر را تعليم ميداد، شركت ميكند و همان دروس را در مسجد هنديِ نجف براي عموم محصّلين تدريس مينمايد. شيخ علي، «شرح تجريد» رادر محضر آيةاللّه شهيد سيّداسداللّه مدني و «فلسفه» را در محضر آيةاللّه شيخ عباس قوچاني و همچنين علم طب را از مرحوم سيدحسين حكيم فرا گرفت. به علاوه، دو سال در درس خارج فقه آيةاللّه سيدابوالقاسم خوئي و سيدمحمود شاهرودي شركت جست و سپس به مدت 12 سال، دو دوره درس خارج فقه آيةاللّه ميرزا محمدباقر زنجاني را گذراند.پس از تشريف فرمايي امام خميني به نجف، در درس خارج فقه ايشان و نيز در درس «ولايت فقيه» امام شركت كرد و تا سال 1353 ش. كه حكومت بعث عراق امام را دستگير كرد، در محضر ايشان بود. شيخ علي دروس حوزه را تا رسيدن به مرحله اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ايشان، از دو عالم بزرگ: آيةاللّه سيدمحسن حكيم و آقابزرگ تهراني، اجازه اجتهاد گرفت. خاطرات و وقايع تحصيل : پس از رحلت آيةاللّه حكيم وي نمايندگي امام راحل در همان منطقه را بر عهده گرفت. او در بخشي از خاطراتش ارتباط نزديك با امام را اين چنين بيان ميدارد:«آن روزها در حوزه علميه نجفاشرف من موقعيت خوبي داشتم؛ داماد مرحوم آيةاللّه العظمي آقاميرزاباقر زنجاني(ره) بودم و نمايندگي از طرف مرحوم آيةاللّه العظمي حكيم(ره) در شهر سنجار استان موصل عراق را داشتم. و امام راحل با مرحوم پدرم حضرت آيةاللّه آقاي شيخ عبدالكريم خوييني آشنايي كامل و علاقه داشتند و آن روز دل و جرأت ميخواست كه كسي به امام اظهار محبت كرده، در كنارش قرار گيرد. من با تمام ناملايماتي كه برايم فراهم شده بود، شب و روز در كنار آن رادمرد الهي قرار گرفته، با تمام نيرو آنچه در توان داشتم، در خدمت ايشان بودم. در تمام جلسات عمومي و از اولين روز شروع درس فقه و نماز جماعتها و گاه در جلسات خصوصي شركت ميكردم. مدتي مسئوليت پرداخت شهريه را بر عهده گرفته و مدتي در جلسه استفتائات به دستور ايشان شركت ميكردم و شبانهروز حداقل پنج بار به خدمتشان ميرسيدم. خلاصه اخبار راديوهاي عربي و خارجي را در مسير راه بيان ميكردم. لذتبخشترين خاطره يك شب زمستاني بود كه امام مرا جهت تجديد كتابت صورت نمايندگي نمايندگان خود در سطح جهان خواسته بودند. آن شب تا اذان صبح مشغول نوشتن شده و از اين كه امام چنين اعتمادي را به من نموده و از ميان دوستان مرا انتخاب فرموده، بيش از حد خوشحال و خرسند بودم».وي درباره حساسيت امام به بيتالمال چنين ميگويد:«در نجف، روزي به منزل امام رفتم. برخلاف هميشه درب خانه امام بسته بود و صداي فرياد امام به گوش ميرسيد. درب خانه را زدم، خادم درب را باز كرد و گفت: امام بسيار ناراحتند. وقتي وارد شدم، فهميدم ناراحتي امام به خاطر آن است كه آقاسيدمصطفي 250 درهم(يك چهارم دينار) به گوجهفرنگي نوبر داده است و امام ميفرمود: چرا هنوز كه گوجه ارزان نشده، آن مقدار پول را از سهم امام به گوجه داده است؟ سپس به او فرمود: همين الآن برو گوجهها را پس بده». استادان و مربيان : ازاستادان شيخ علي آل اسحاق كه دروس مختلف را در محضرشان آموخته بود مي توان به افراد زير اشاره كرد: شيخ صدراي بادكوبه اي آيه الله حسين راستي كاشاني آيه الله حسين وحيد خراساني آيه الله حاج شيخ علي فلسفي آيه الله محمدباقر حكيم آيه الله شهيد محمدباقر صدر آيه الله شهيد سيد اسدالله مدني آيه الله شيخ عباس قوچاني آيه الله سيد ابوالقاسم خوئي مرحوم سيد حسين حكيم سيد محمود شاهرودي آيه الله ميرزا محمدباقر زنجاني امام خميني همسر و فرزندان : شيخ علي آل اسحاق داراي 5 فرزند بود: سه دختر و دو پسر. يكي از پسران او در جبهههاي جنگ به شهادت رسيد كه نامش «محمدجواد» بود. محمدجواد جواني فعال، پرشور، و خداجوي بود و در مسجد اباذر(واقع در محلّه زاويه قم) در عرصههاي مختلف به فعاليت مشغول بود؛ همانند جمعآوري كمكها به رزمندگان، جذب جوانان براي امور فرهنگي و مذهبي و... . اكنون نيز كتابخانه آن مسجد به نام همين جوان فعال مزيّن است. پسر ديگر ايشان «رضا» نام دارد كه هم اكنون در حال تحصيل است. دامادهاي اين عالم پرتلاش عبارتند از:1 - مهندس ابوالحسن آل اسحاق، كه در جبهه جنگ به فيض شهادت نايل شد. و برادر وي به نام حسين پس از او به افتخار دامادي عموي خود يافت.2 - دكتر ساحلي است، كه در محله نيروگاه قم، مطب دارد. و به درمان بيماران توفيق يافته است.3 - آقاي دهقان كه كاردار وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران در ژاپن ميباشد. وقايع ميانسالي : اين مرد مجاهد و نستوه كه تا آخرين نفس بر آرمانهاي خود پافشاري كرد و يك لحظه از خدمت به دين و نظام اسلامي غفلت نورزيد، در اواخر عمرش به خاطر مرض قند و ناراحتي قلبي، كمتر موفق به فعاليتهاي اجتماعي ميشد؛ اما دغدغه تهاجم آشكار فرهنگي و گسترش فساد در ميان جوانان و... آراكش را از او ربوده بود؛ به طوري كه شب جمعه 24 خرداد سال 1380 ش. در تماس تلفني با برادرش درباره اوضاع فرهنگي گفت و گو ميكند. زمان و علت فوت : شيخ علي آل اسحاق ساعت 2 نيمه شب 24 خرداد 1380ش نيز بر اثر سكته قلبي دار فاني را وداع ميگويد.پيكر مرحوم شيخ علي (ره) روز شنبه 26 خرداد با شركت گسترده مردم از مسجد امام حسن عسكري (ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه (س) تشييع شد و شركت كنندگان در غم از دست دادن اين يار دلسوز امام، اشك ماتم ريختند. پس از تشييع، بدن مطهرش در گلزار علي بن جعفر (ع) ، در قطعه مخصوص پدر شهيدان به خاك سپرده شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ علي آل اسحاق نيز مانند بسياري از روحانيون ديگر كه مردم را به انقلاب فرا ميخواندند، هميشه در سفرهاي تبليغي خود، ضمن تبيين اهداف نظام اسلامي، مردم را با انقلاب و امام آشنا ميكرد. در همين راستا وقتي در شهر خرّمآباد در مسجد علوي سخنراني نمود و مواضع انقلاب را بيان كرد، دستگير شد.(3) در اوايل سال 1356 ش. به مدت 3 ماه در، يافتآباد تهران به تبليغ و فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي پرداخت. همچنين، صندوق قرضالحسنهاي تأسيس كرد تا سهمي در رفع مشكلات مادي مردم آنجا داشته باشد.همزمان با پيروزي انقلاب در شهر سنجان، واقع در استان مركزي مشغول تبليغ شد. پس از پيروزي انقلاب بر اساسِ احساسِ وظيفه و با تجربهاي كه در مناطق سنّينشين داشت، به استان سيستان و بلوچستان سفر كرد و با تشكيل بسيج مردمي و ايجاد وحدت ميان شيعه و سنّي، توانست توطئههاي ضدانقلاب را در آن سامان خنثي كند. نتيجه فعاليتهاي وي، تصرّف صدا و سيماي آن ناحيه به دست نيروهاي انقلاب بود و از آن طريق خبر پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي با شور و شعف خاصي به گوش هموطنان رسيد.پس از آرام شدن اوضاع، به استان مركزي بازگشت و در سمت مسئول كميته انقلاب اسلامي همان منطقه به فعاليت خود ادامه داد.آشوبهاي كردستان موجب شد كه شيخ علي چندين بار براي ايجاد آرامش در آن منطقه، با نيروهاي تحت فرمان خود به آنجا برود. پس از آن به تهران دعوت شد و مسئوليت بخش فرهنگي كلّ كميتههاي انقلاب اسلامي را بر عهده گرفت.با پيروزي انقلاب اسلامي، عده زيادي به دنبال فرصت بودند تا اين انقلاب نوپا را تضعيف كنند و آن گونه كه ميخواهند، انقلاب را تغيير دهند. آنان براي رسيدن به همين هدف، جوانان پاكدل و ساده را فريفته، با شعارها و افكار انحرافي، آنان را گمراه ميساختند.شيخ علي آل اسحاق كه اين خطر را به خوبي حس كرده بود، به مقابله با اين جريان برخاست و با پاسخ به شبهات و جذب جوانان نقشههاي آنان را خنثي ميساخت.وي بعدها نيز در ارگانهاي مختلف، از جمله: سپاه پاسداران، جهاد سازندگي، اداره بهداري و بهزيستي در شهرهاي مختلف كلاسهايي را تشكيل داد. گذشته از اينها، شيخ علي دو سفر تبليغي نيز به خارج از كشور داشت؛ يك بار به آذربايجان سفر كرد و بار ديگر به لبنان رفت. همچنين مدت 10 تا 11 سال از طرف آيةاللّه گلپايگاني امام جماعت مسجد اباذر واقع در منطقه زاويه قم بود. او رابطه بسيار صميمي با جوانان مخصوصاً طلاب جوان داشت؛ به طوري كه حتي در اردوهاي زيارتي نيز همراه آنان بود. مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : وي در زمان مرجعيت آيةاللّه حكيم، نماينده ايشان در استان موصل عراق در شهرهاي سنجار و طلّعفر بود و به مدت 11 سال در فصل تابستان، دهه محرم، دهه صفر و ماه رمضان به آنجا ميرفت. از آنجا كه مردم آن مناطق كرد بودند، او قبل از اعزام در طي سه ماه زبان كردي را فراميگيرد. شيخ علي، در ايّام تبليغ، در جلسات مناظره و مباحثه با اهل سنّت آن ناحيه شركت ميجست. اين تلاشها، باعث گرايش و جذب عدّه زيادي به مذهب تشيع گرديد؛ به طوري كه توانست مسجد و مدرسه علميه بسازد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از فعاليتهاي شيخ علي آل اسحاق به خوبي آشكار است كه وي به امور فكري، فرهنگي و ديني مردم بسيار حساس بوده است. اگر چه وي در طول عمر خود فعاليتهاي فرهنگي، مبارزاتي داشت، اما بنا بر احساس وظيفه در برابر اقشار كم درآمد و طلاب، اقدام به فعاليتهاي اقتصادي كرد. يكي از آن فعاليتها، گرفتن امتياز صادرات و واردات از طريق مرز آذربايجان بود. وي درآمد حاصله را در امور فرهنگي و حمايت از طلاب و ديگر موارد لازم صرف نمود. همچنين به منظور خدمت به طلاب، يكي از مؤسّسين تعاوني طلاب نيز بود.او كه براي پيشبرد اهداف اسلام از هيچ كاري دريغ نورزيده بود، وقتي جنگ نابرابر عراق بر ايران تحميل شد، باز هم وظيفه خود را به خوبي انجام داد و بارها و بارها در جبهههاي حق عليه باطل شركت جست و دوشادوش رزمندگان اسلام اسلحه به دست گرفت و به ستيز با دشمنان دين خدا برخاست.وي در تشكيل بسيج عشاير و سازماندهي نيروهاي مقاوم بومي در منطقه جنوب نيز نقش خود را به خوبي ايفا نمود شاگردان : وي شيخ علي آل اسحاق مبارز تركيهاي) يكي از آنان است. وي پس از انقلاب در دانشگاههاي مختلف از جمله: دانشگاه شهيد بهشتي تهران، دانشگاه تبريز و دانشكده امام حسين (ع) به فعاليت پرداخت و به عنوان استاد دانشگاه، معارف دين اسلام را براي دانشجويان مطرح ميكرد. همچنين در مدارس علميه از جمله: مدرسه امام خميني (ره) ، مدرسه حجّتيه (براي طلاب خارجي)، مدرسه الهادي و مدرسه صدوقي(براي طلاب ايراني) درس اخلاق و دروس ديگر ميگفت.فقه و اصول را نيز در خانهاش تدريس مينمود. همچنين براي پاسخ به شبهههاي مطرح شده، كلاسي در مدرسه فيضيه تحت عنوان «احكام اجتماعي قرآن و تبيين مسائل روز» تشكيل داده بود. آرا و گرايشهاي خاص : زندگي شيخ علي آل اسحاق رنگ خدايي داشت و اين، در اعمال و رفتارش هويدا بود. رابطه روحي و معنوي با ائمه اطهار داشت. زهد و پارسايي او زبانزد و كاملاً به زخارف دنيا بيتوجه بود. با وجود اين كه موقعيت رسيدن به پستها و مقامات متعددي داشت، ترجيح ميداد ساده زندگي كند. هركس وارد منزلش ميشد؛سادهزيستي را به خوبي در او و زندگياش مشاهده ميكرد. با اهل خانه بسيار مهربان بود. خانوادهاش چنان با اخلاق خوش و رفتار اسلامي او انس داشتند كه تحمل فقدان او، بر ايشان، بسيار دشوار بود. چگونگي عرضه آثار : شيخ علي آل اسحاق آثار ديگري نيز دارد كه به چاپ نرسيده است؛ از جمله :.1 قرائت امام خميني (ره) از ولايت مطلقه فقيه يا حكومت جهاني فرامين الهي؛.2 تقريرات اصول فقه مرحوم آية اللّه العظمي محمد باقر زنجاني؛.3 النكاح علي المذاهب الخمسه(عربي)؛.4 الفقه الاسلامي(الحلقه الاولي، عربي)؛.5 آخرين نظريات علماي اصول در محور كفايةالاصول از مرحوم آخوند تا امام؛.6 مباني فكري امام امت يا اصول سياسي، اجتماعي اسلام؛.7 بهترين راهنماي حج(مطابق با فتاواي امام خميني)؛.8 معالم دين يا تنظيم مضامين عالي دعاي ندبه. -------------------------------------------------------------------------------- آثار : 1 آشنايي با مكتب وحي 2 اخلاق و رفتار يا اصول تزكيه و حكمت 3 اسلام از ديدگاه دانشمندان جهان 4 اصول خود سازي يا اخلاق در مكتب وحي الهي 5 جبهه يا دانشگاه خود سازي 6 زمينه اسلامشناسي 7 كنترل زبان 8 مسئوليت امت از ديدگاه امام 9 ياد خدا عامل انقلاب