شفای حاج سید جمال هژبر در حرم حضرت معصومه(س)

مرحوم آیه الله العظمی محقق داماد، مرحوم آیه الله العظمی شیخ محمد علی اراکی، مرحوم آیه الله شیخ مرتضی حایری و آیه الله سید موسی شبیری، داستان شفای سید جمال هژبر را نقل کرده اند. این واقعه در عصر مرجعیّت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری(متوفای 1355 ه .ق.) اتفاق افتاده است. این ماجرا از زبان مرحوم آیه الله العظمی اراکی چنین آمده است:

یکی از سادات، به نام حاج آقا جمال هژبر فلج شده بود و او را به دوش می گرفتند و در مجلس روضه ای که از طرف مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری، در دهه عاشورا، در مدرسه فیضیه منعقد می شد، شرکت می کرد. روزی آقای سید علی سیف، خادم حاج شیخ عبدالکریم به آقا جمال گفت: «ای سیّد! اگر راست می گویی و تو سیّد هستی، چرا مردم را اذیّت می کنی؟ برو از حضرت معصومه علیها السلام بخواه تا تو را شفا دهد».

این حرف در سید جمال اثر کرد، در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفت و شال خود را از سرش بازکرد و یک طرف آن را به ضریح بست و عرض کرد: «بر نمی خیزم تا شفا بگیرم.» پس از مدتی خوابش برد، در عالم خواب او را شفا دادند و کاغذی در کف دستش نهادند تا به حاج سید حسین آقا علوی (روضه خوان) بدهد. او پس از بیداری در می یابد که شفا یافته است و در دستش نامه ای هست، با ذوق و شوق بر می خیزد تا نامه را به حاج سید حسین برساند. نامه را محکم در دستش نگه داشته بود حتی جرأت نداشت به آقای حاج شیخ عبدالکریم حایری بدهد، می گفت باید آن را به حاج سید حسین آقا بدهم».

از مرحوم آیه الله شیخ مرتضی حایری (فرزند حاج شیخ عبدالکریم حایری) نقل شده، فرمود: «به او گفته شده بود که این نامه را به حاج سید حسین آقا علوی بده که برای ما روضه می خواند.»(23) و نیز از بعضی نقل شده: در عالم خواب ساختمان باشکوهی را به سید جمال نشان دادند و به او گفتند: «این ساختمان مال آقا سید حسین است…».

معلوم نبود که در آن نامه چه نوشته شده بود.

نیز نقل شده: وقتی که شفا یافتن او به مرحوم آیه الله شیخ عبدالکریم حایری می رسد، او را به حضور طلبیده و زانویش را می بوسد.

آیه الله شبیری(مدظلّه) می گوید: من با خود آقای جمال هژبر صحبت کردم و چگونگی شفا یافتنش را پرسیدم، گفت: «به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم، متوسل شدم، در آن جا شخص محترمی را دیدم با نوک عصا بر زانویم فشار داد، در همان لحظه سلامتی کامل یافتم».

و از مرحوم آیه الله محقق داماد نقل شده: «او اشخاص شکوهمندی را در حرم می بیند و یکی از آنان با نوک عصای خود بر زانوی او فشار می آورد و او همان دم احساس شفا می کند».

از آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حایری نقل شده، فرمود: «آقا جمال پس از دیدن این کرامت عوض شد، گویی از جهان دیگری آمده است، غالباً در حال سکوت و یا در حال ذکر خدا بود».

۵
از ۵
۹ مشارکت کننده