شعر شب 21 رمضان

 

به کوفه محشر کبرا بپاشد
 شهید کین علی مرتضی شد 

میان مسجد و محراب کوفه
 ز شمشیر ستم فرقش دوتا شد

 به دست ابن ملجم بین محراب 
علی کشته زشمشیر جفا شد 

علی مرتضی نفس پیمبر
 شهید کین به محراب دعا شد

 چودید آن فرق تا ابرو شکسته
 خدا از بنده اش حیدر رضا شد

 کنار پیکر در خون نشسته 
حسینش دیده گریان زین بلاشد 

به وقت بازگشتن سوی منزل 
امام مجتبی بر او عصا شد 

میان خانه زینب خون بگرید
 ز داغش خون جگر آل عبا شد

 همه عالم فدای غربت او
 که حیدر کشته در ماه خدا شد

 شهید راه قرآن و عدالت 
فدای دین حق آن مقتدا شد 

زمین و آسمان شهر کوفه
ز سوز ماتمش ماتم سرا شد

 نه تنها شهر کوفه، بیت حیدر
 پر از ماتم همه ارض و سما شد 

بسوزد زینب کبرا از این غم 
که خون دل بر او قوت و غذا شد 

یتیمان آمده با کاسه ی شیر
 که بابای غریب از ما جدا شد 

یتیمان تازه فهمیدند حیدر
 پدر برهریتیم و بینوا شد 

همه گریان و نالان همچو زینب 
صفای خانه از خانه جدا شد 

بهشت آذین شده از بهر حیدر 
به جنت فاطمه صاحب عزا شد 

علی مرتضی مظلوم عالم 
دگر از بند رنج و غم رها شد 

 غریب عالم امکان بود او
 که گریانش غریب و آشنا شد

 غریب عالم هستی کجا رفت
 به شهر کوفه بی او بی صفا شد 

تمام شهر کوفه سوخت از غم
 به پا در هر کجا بزم عزا شد 

بگرید زینب مظلومه ی او
 امام مجتبی صاحب عزا شد

 تمام عمر خود بر غربت او
 (رضا) عبد و غلامش در نواشد 

#شهادت_امام_علی_علیه_السلام 
#مشهد_مقدس 
#رضا_یعقوبیان
.

۵
از ۵
۱۶ مشارکت کننده