انحصار هدف بعثت در مکارم اخلاق و دلائل آن

 

مقدمه

درباره حدیث مکارم الاخلاق، صحبت های زیادی در مورد حصر هدف بعثت در مکارم اخلاق شده است که آیا این حصر درست است یا نیست؟ اما اندیشمندانی که وجود کلمه حصر «انما» در اول حدیث را بی شکال دانسته و انحصار هدف بعثت در تکمیل مکارم اخلاقی را صحیح می شمارند، در اثبات دیدگاه خود دلایل متعددی اقامه کرده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:

1. معلم حقیقی بشریت موظف به تعلیم علم حقیقی

پیامبر اکرم صلی الله علی و آله به عنوان معلم بشر فرستاده شده است. که آن حضرت این مأموریت را هدف بعثتش معرفی می کند. «انما بعثت معلما» اساسی ترین وظیفه معلم تعلیم علم است، و تنها علم حقیقی علم اخلاق است لذا مأموریت پیامبر و هدف بعثت او به واسطه تنها علم حقیقی یعنی علم اخلاق محقق می گردد.
از روزگاران گذشته برتری یک علم بر علوم دیگر را یا به دلیل شرافت موضوع آن دانسته اند یا جلالت غایت و منفعت آن و یا وثاقت و استحکام برهان، علم اخلاق بهره مند از هر سه وجه است. موضوع علم اخلاق شریف ترین موضوعات است چون: موضوع این علم نفس ناطقه انسانیه است که اشرف انواع کائنات و افضل طوایف ممکنات است. (1)
و علمی که موضوع آن نفس و جان انسان است، برتر و شریف تر از سایر علوم از جمله پزشکی و دامپزشکی است که موضوع اولی، جسم انسان و موضوع دومی، جسم حیوان است.
از سوی دیگر غایت علم اخلاق نیز از جلالت تام برخوردار بوده و اشرف غایات است، چرا که اکمال وجود انسانی و رساندن آن از مرتبه بهیمی و سبعی به مرتبه برتر از ملک، هدف این علم بوده لذا برترین غایت خواهد بود. بنابر این علمی که بتوان به وسیله آن پست ترین موجودات را تبدیل به اشرف کائنات نمود، بسیار شریف است.
ثمره این علم بسیار باعظمت تر از سایر علوم است چون رسیدن به سعادت ابدی موقوف است به دفع اخلاق ذمیمه و کسب ملکات ملکیه و صفات قدسیه که به واسطه اخلاق میسر می گردد، لذا شرف این علم از سایر علوم برتر و ثمر و فایده اش بیشتر است. (2)

2. مؤثر بودن علوم و بنای دین در دامن اخلاق

علم و دانش بشری در صورت گذر ازوادی تهذیب معنا دار شده و مثمر ثمر می گردد و گرنه عامل ضلالت و خسران است. اخلاق عامل تهذیب و بستر شکل گیری بنای دین و سایر معارف و قوانین اسلامی است. لذا اخلاق هدف بعثت بوده و ثمر بخشی سایر علوم منوط به آن است.
علمای اخلاق نه تنها علم اخلاق را علم حقیقی می داند بلکه معقدند سایر علوم نیز به واسطه این علم به ثمر نشسسته و سودبخش می شوند، چون علم بدون اخلاق حتی علم توحید هم باشد تبدیل به حجاب اکبر گشته (3) و انسان را از رسیدن به کمالات باز می دارد. همانند بدنی که مواد فاسده «اخلاط ریه» در آن مجتمع اند، از کثرت غذا به جز فساد اخلاط و زیادتی مرض حاصل نبیند، همچنین نفسی که مجتمع اخلاق ذمیمه و صفات رذیله باشد، از تحصیل علوم به جز شر و فساد ثمری نبیند. از این رو بیشتر کسانی که ملبس به لباس علما گشته اند و خود را از زمره اهل علم می شمارند، به مراتب حال شان از عوام بدتر و دل شان سیاه تر است. ندانسته اند که علم بدون عمل گمراهی و ضلال و تعلیم بدون طاعت خسران و وبال است. (4)
بنابر این مسائل اخلاقی و تهذةب نفوس نه تنها امر روینایی نبوده بلکه به عنوان امر زیر بنایی در نظر گرفته می شود که بستر شکل گیری بنای دین و سایر معارف دینی است و برنامه های دیگر از آن نشأت می گیرد؛ و به تعبیر دیگر بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است. (5) چرا که هدف از تکلیف به عبادات و احکام، اصلاح اخلاق انسان است. که این اصلاح و تهذیب، سلامتی سایر معارف از فساد را تضمین کرده و زمینه تأثیر و سودبخشی آنها را فراهم می کند. هر چند به تعبیر دوانی، اغلب دانش پژوهان به مقتضای «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره/189) عمل نکرده و ابتدا جهت تهذیب اخلاق خود گامی برنداشته و کوششی نمی کنند. (6)

3. اصلاح تمامی جوانب حیات انسان مشروط به اخلاق

اخلاق مورد نظر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اخلاق به معنای عام است. اخلاق به معنای عام سعادت و تعالی تمامی جوانب وجودی انسان را عهده دار است. پرداختن به اخلاق و معرفی به عنوان تنها هدف بعثت، در حقیقت پرداختن به تعالی تمامی جوانب وجودی انسان است.
اخلاق مدنظر علوم و عرف،اخلاق به معنای خاص است که دایره شمولش بسیار محدود بوده و شاخه ای از حکمت عملی به حساب می آید. اخلاق به این معنا امری فردی بوده و محدود در بعد تهذیبی و برخی مراسم عبادی و ارزشی است؛ در حالی که اخلاق مورد نظر اسلام معنای عامی داشته و دایره شمول آن بسیار وسیع است به نحوی که همه حوزه های وجود انسانی اعم از فردی و اجتماعی را شامل شده و ارتباط انسان با خدا، با خود و خانواده و سایر ملل را در بر می گیرد. لذا اخلاق به معنای عام تمامی مسائل زندگی انسان و همه عرصه های حیاتی او را تحت پوشش قرار داده و هیچ مسئله ای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزش های اخلاقی اسلام قرار نگیرد. (7)
بر همین اساس اندیشمندان مسلمان با قبول نظر حکمای یونان در تقسیم حکمت عملی به علم تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن (8) پایبندی خود به اخلاق به معنای عام را نشان داده و خواجه نصیر نیز با تعریف حکمت به «قانون نمودن کارها چنان که باید» (9) بر این عمومیت و شمول اخلاق تأکید داشته است.
بنابر این اخلاق به معنای عام سعادت دنیا و آخرت را مدنظر داشته و به یک معنا حکومت، سیاست، اقتصاد و سایر امور همگی ابزاری هستند برای تحقق مکارم اخلاقی و رساندن انسان به سعادت واقعی، لذا با اندک کنکاش در منابع اولیه اسلام، معنویت سالاری و اخلاق محوری در تار و پود تعالیم آن آشکارا شده و کمتر گزاره دینی را می توان یافت که ذاتا صبغه اخلاقی نداشته باشد. (10)
بنا بر این اخلاق در معنای عام خود یک امر زیر بنایی و اساسی است که بازسازی و تعالی تمامی جوانب زندگی انسان را مدنظر قرار داده و تمامی حوزه های وجودی او را در بر می گیرد، لزا حاکمیت فضائل و اخلاق موجب اصلاح تمامی جوانب وجودی انسان و تمامی مسائل زندگی انسان خواهد شد.

4. انسانیت انسان و جوهر اصلی او در گرو اخلاق

کسی هویت واقعی انسان و احتراز از مسخ شدن جوهر او منوط است به پرورش شخصیت انسانی، این پرورش و نمایش چهره واقعی انسانی در گرو تربیت و اخلاق ات. لذا انسانیت انسان و هویت واقعی او در گرو اخلاق است.

علمای اخلاق معتقدند بنای انسانیت و هویت واقعی انسان منوط به اخلاق است و در صورت عدم حاکمیت اخلاق در وجود انسان، شخصیت او مسخ شده و به جایگاه حیوان و یا پست تر از آن سقوط می کند. امام علی می فرماید: کسی که خود را به اخلاق بیاراید و شخصیت خویش را بپرورد انسان است و گرنه حیوان خواهد بود. (11) بنا بر این اگر فرد دارای اخلاق انسانی باشد، شایسته نام انسانی است و الا به حیوان خطرناک و پستی تبدیل می شود که همواره خطر آفرین و زیانبار است.

5. سعادت حقیقی و تمام سعادت در گرو اخلاق

هدف از خلقت رسید  به سعادت است، سعادت واقعی در کمالات نفسانی و تشبه به مبدأ از راه متخلق شدن به اخلاق است. لذا رسیدن به سعادت واقعی در گرو اخلاق و مکارم اخلاقی است.
تعالیم دینی برای رسیدن انسان به هدف آفرینش یعنی سعادت نفس، با پرداختن به مکارم اخلاقی، در پی به فعلیت رساندن صفات الهی او و متخلق کردن انسان به اخلاق الهی هستند تا با پذیرفتن صبغه الهی و تقرب به خدا شایستگی خلافت حاصل گردد. بر این اساس در تعالیم قرآن کریم  مهم ترین و برترین عامل رسیدن به سعادت واقعی و تقرب الهی عبارت است از رعایت تقوا و پرهیز از خبائث و متخلق شدن به اخلاق الهی، چرا که سعادت واقعی حاصل نمی شود جز در سایه تزکیه نفس و «معرا» ساختن آن در جمیع اوقات از همه اخلاق ذمیمه و «محلی» کردن آن به تمام اوصاف حسنه. (12)
لذا سعادت حقیقی و ابدی ثمره اخلاق است. بخاطر همین تعالیم نبوی در عین حالی که شامل عقاید، اخلاق و احکام است، ولی پیامبر اسلام فقط در خصوص اخلاق از کلمه «حصر» استفاده کرده و هدف بعثت خود را در مکارم اخلاقی منحصر کرده است.

6. حیات ابدی مرهون مکارم اخلاقی

 ارتباط وثیق حیات دنیوی و حیات اخروی موجب می شود که هر یک از عقاید، افکار، اعمال و اخلاق ما در دنیا نوع حیات ابدی ما را رقم بزند، انسانی که در حیات دنیوی در پی کمالات و ترقی و تعالی خود باشد، حاصل این تلاش ها و ثمرات آنها را در عالمی برتر و ابدی به صورت کامل تر دریافت خواهد کرد. لذا حیات دنیوی به عنوان بستر و مقدمه و مزرعه برای حیات اخروی است. محل زراعت که در آن باید کشت انجام پذیرد، قلب انسانی است که باید به نحوی تهذیب و تطهیر شود تا بتواند محل تجلی صفات و اسمای الهی شده و با ظهور این و صفات، انسان به درجه ربانی رسیده و شایستگی خلافت الهی را پیدا کند. تنها امری که نفس انسان را به این درجه متعالی رسانده و ره توشه آخرت را فراهم کرده و انسان را به حیات ابدی می رساند، اخلاق است.

پی نوشت ها:

(1) نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص49.
(2) همان، ص45.
(3) خمینی، روح الله، صحیفه امام خمینی، ج13، ص420.
(4) نراقی، همان، ص50.
(5) مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج1، ص22.
(6) کاوندی، سحر و محسن جاهد، امکان تغییر خلق از دیدگاه غزالی و دوانی، ص60.
(7) مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص356.
(8) ابن سینا، ابوعلی، تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، ص16.
(9) طوسی، محمد بن محمد، اوصاف الاشراف، ص37.
(10) موسوی، محسن، آیا غایت های اخلاقی همان داده های دینی هستند؟ ج13، ص253.
(11) نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج8، ص311.
(12) نراقی، ملااحمد، جامع السعادات، ج1، ص60

۵
از ۵
۱۷ مشارکت کننده