شعر حضرت فاطمه (س)

 

دوباره فاصله افتاده بین فاصله ها
نسیم یاس رسیده میان سلسله ها

دوباره بر سر سجاده قبله گم کردم
تویى بهانه ى عالم براى نافله ها…

به هرکجا بروى بوى عشق مى پیچد
تو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها

تویى که مریم عذرى شده ثنا گویت
تویى که راز خدایى…جواب مسئله ها

مرا براى غلامىِ خود حسابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

به معجزات تو بانو نگاه باید کرد
و چشم هاى مرا فرش راه باید کرد

من از تو غیر تو بانو مگر چه میخواهم؟
بدون عشق تو عمرم تباه باید کرد

اگر پرستش تو اشتباه باشد هم
خوشم به این نظرم اشتباه باید کرد

اگر که سجده به پاى تو کفر هم باشد
بر این عقیده ام اصلاً گناه باید کرد

مرا غلامِ غلامانِ خود خطابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

فرشته ها همه مدهوش ربناى تو
ملائکه همه محتاج یک دعاى تو

زمان خلقت آدم خدا سفارش کرد
شفاعت همه باشد به دست هاى تو

خدا کند که مرا از قلم نیندازى
منم اسیر شهیدانِ کربلاى تو

براى حضرت حق عین و شین و قافى تو
به روى عرش معلاست رد پاى تو

مریض عشق تو هستم ولى جوابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

تو مرد بودى همیشه به پاى شیر خدا
تو وقف کردى خودت را براى شیر خدا

نبود غیر تو محرم به راز هاى على
ندید غیر تو کس گریه هاى شیر خدا

تو یاد دادى به ما پشت حق بمانیم و
فداى حق بشویم..اى فداى شیرِ خدا

چه آمده به سر مرتضى؟فقط نه سال؟
هرآنچه خاک شما شد…بقاى شیرخدا

شبیه شمع مرا ذره ذره آبم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده