قاعده سنت قسمت هشتم بیان قاعده

 

طبق آیات الهی خداوند متعال در اداره شیوه و روش و سنتی دارد. این شیوه روش دارای چند ویژگی هست اول اینکه این سنت ها غیر قابل تغییر است دوم اینکه تکریم و تشریح را در بر می گیرد سوم اینکه این سنتها مربوط فعل خداوند است چهارم قاعده سنت از امهات قاعده قرآنی است مدرک قاعده آیات زیادی را قرائت کردیم مخصوصا گفتیم آیاتی که صفات فعلیه خداوند را بیان می کند این آیات دلالت بر سنت می کند و مخصوصا آیاتی که لفظ کذلک دارد مانند:

انا کذلک نزل یا کذلک یبین الله لکم آیاته کذلک جزاء الکافرین

خداوند این آیات را مطرح می کند یه داستانی را مطرح می کند بعد می فرماید کذلک یبین الله آیاته

یا می فرماید کذلک یریهم اعمال حسرات

 یا می فرماید کذلک زینها بکل امه کذلک سراجا علی بعض کذلک خیلی داستان قشنگی هست در قرآن که اگر کسی این آیات را در بیاره کذلک فلان فلان چون هیچوقت نگاه اینطوری نکردیم چون داخل این کذلک خداوند می آید سنت در این مورد که معنای کلمه سنت گفتیم که سنت عبارت است از یک جریان و امر منضبط نه اون جریانی که منضبط هست و جاری لذا میگیم واقعه ای که اتفاق  می افتد به یک حادثه سنت گفته نمی شود در مورد کلمه تبدیل و تحویل مقداری صحبت کردیم که فرق بین این دو کلمه چیه در یک کلمه بیان می کنم که علامه مجلسی این طور بیان کرد که تبدیل یعنی جابجائی یعنی سنتی جای سنت دیگری را چون چیزی در سنت الهی قرار ندارد تحویل یعنی سنت در غیر جای خود بنشیند اینها را معنا کردیم تغییر هم یعنی در خود سنت تغییر بوجود بیاید اینها را مفصل توضیح دادیم همه آیات را نگاه کنید که از کجا توضیح دادیم در مورد کلمه حالق به معنای حال یحول یعنی همون تغییر یعنی بر ذات یه چیز لذا به سال میگن حال حال اینکه در حال دگرگونی است ایام تحویل به اطراف یه چیز میگن احوال حوالی یه چیزی چرا چون انسان روی به حوالی می چرخه در حوالی می چرخه چون انسان رو به چرخش هست  ودر حوالی می چرخه در حال نگاه کردن اطراف است میگن حال خلاصه در کلمه حال دو چیز لحاظ شده یکی تغییر و انفصال یا جدائی نتیجه اش این میشه که به شی جایگاه کنده بشه و در یک جایگاه دیگری قرار داده بشه لذا می گن یحول بین یه چیزی و چیز دیگری بینش حائل میشه یعنی همین موجب انفصال میشه حواله را به خاطر همین میگن حواله به خاطر اینکه بدون یک کسی برداشته می شه و به عهده کس دیگری گذاشته میشه حیله را به خاطر همین میگن حیله از همین حواله و حول یعنی یه نوع تغییر و تحویل در فعل و کلام و عمل به منظور خاصی که اون  شخص در دل دارد در مورد فروعات قاعده اجازه بدید چند نکته را عرض کنم 1 فروعات قاعده و برکات هر قاعده این که شما مطرح می کنید اولین اثری ما بین قواعد قرآنی اثر قاعده انسانیت اون چیزی را که از اول وارد بحث بشم و یه چیزی بنویسم به عنوان قواعد قرآنی همین قاعده خدمت بود پس اولین اثر فرد اول بسیاری از قواعد قرآنی حالا چرا میگن بسیاری قرآنی چون قواعد قرآنی به دسته های زیادی تقسیم میشه یه سری هست مربوط به طبیعت هست مثلا قاعده زوجیت که شاید ربطی به قاعده سنت نداشته باشد یه سری قواعد مربوط به انسان الانسان فی کبد انسان ضعیف که شاید ربطی به سنت الهی نداشته باشه اون قواعدی از قاعده سنت استخراج میشه که به نوعی خدا را بیان کنه مثل قاعده مسیر و مشیئت و ولایت و غلبه و فقر و ملکیت یادتون هست قاعده مشیئت چی بود آقا و ما یشاءون الا ان یشاء قاعده ولایت و غلبه که لتخرجی لرسولی قاعده ملکیت ما فی السماوات و ما فی الارض ولی اصلا قاعده سنت یاز می کنه اصلا به ما اجازه میده از قرآن استنتاج کنیم قاعده مختلف رو فرق دوم که بر قاعده سنت متراتب میشه گفتم که چون ما قاعده سنت خدا را مطرح کنیم یکی از ویژگی ها ی که در مورد قاعده سنت گفتیم این بود که فعل پروردگار صحبت میکنه شیوه و سنت خدا در اداره جهان لذا اون میشه با یک واسطه توضیح بدیم نکته قاعده سنت اهمیت مطالعه تاریخ و اینکه چرا قرآن داستان گذشتگان رو مطرح میکند روشن سوال چند بار این چند سالی که تفسیر گفتیم درس هست چندین بار  مهمترین دلیلی که بیان کردیم بشر با مکان لذا یک صفحه دو بار این آیه تکرار شد بقره آیه134و 141 آخر جزء اول تلک امه قد خلت جمعیتی که رفتند انسان فاسق هست و در اصل اینکه انسان فاسق هست تردیدی نیست اما برای هر کسی کسب خودش را انجام میده دوبار تکرار آیه در یک صفحه یا مثلا در آل عمران 137 فسیرو ا فی الارض گفتم قبلا خدمتتان قرآن به این دو کلمه تاکید داره سیرو و وانظروا و تنظروا ببینید بچرخید نمی خواهید تماشاچی باشید تماشا کردن برای اعتبار آدم کی می تونه اعتبار بگیره حالا یه قاعده سنت را قبول کنید یعنی بگید سنت خدا همیشه در حال تغییر است فانظروا فرتقدو البته نداره قرآن همین که این را نوشتم میخواهم بگم که یعنی اعتبار یعنی نگاه کردن فقط نیست که میگه چرا سیرو فانظروا عاقبه مکذبین ظالمین مفسدین هفت گروه را تاکید می کنید که برید نگاه کنید که خود این یک اعتبار است چرا اینها دلیلش اینه که سنت واحد است اگر سنت سنت واحدی نبود این نظر معنا نداشت دیگه نمی گفت سیرو کیف کنید و سیاحت کنید اینکه فانتظروا میگه که سنت چیه اگه سنت واحد نبود که فانظرو معنا نداشت در سوره مبارکه می فرماید مسیح بن مریم قد خلت من قبله رسل صدیقه کان یاکلان طعام او صدیقن غذا می خوردند انظر کیف ثم نظرو ببینید که ما چطوری برای اینها ایات را بیان کردیم و دوباره اینها چطوری گمراه شدند و اشتباه شدند یعنی در یک آیه دو بار دستور یه داستان کوچولو را نقل می کنه میگه انظر انظر کیف ببینید که چگونه نشانه ها را برای اینها آشکار ساختیم سپس بنگر ثم انظر دوباره ببینید ما چه کار کردیم اونها چه کردند ثم انظر الا یوفکون سپس اونها چطور برگشتن و راههای انحرافی رفتند در مورد خود فقط شما ببینید مردم عادی نیستیم حتی انبیاء را هم هست این آیه را دقت بفرمائید در سوره آل عمران آیه 184(3) آل‏عمران : 184 فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ  می گه تو را تکذیب می کردند انبیاء قبل تو را تکذیب کردند یا در سوره انعام آیه 34(6) الأنعام : 34 وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلينَ‏ اگر شما تکذیب شدید انبیاء قبل تو هم تکذیب شدند و آنها هم صبر کردند بر این تکذیبی که شدند اذیت شدند و تا اینکه نصر ما اینطور ی این سنت است و تکذیب بشن و یه عده ای تکذیب کنن و لقد جاء ک من نبا المرسلین وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلين‏ احقاف آیه 35 می فرماید فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُون‏ قبل از اینکه داستان ها را نقل کنه می فرماید دقت نکردید چی گفتم که این که مطالعه تاریخی مخصوص ما نیست و پیغمبران هم باید مطالعه کنند و یکی از اهدافی که خداوند برای پیغمبر تعریف می کنه که چی بشه میخواهد بگوید که ما خبر گذشتگان رابه تو دادیم که تو هم مثل اونها صبر کنی یعنی که اتفاقاتی که برای دیگران افتاده تو هم که استثناء از جامعه بشری نیستی که همون اتفاقاتی که برای اونها می افته برای تو هم می افته اصلا مطالعه تاریخ فرق سوم ثبات ماهیت انسان و تغییر نکردن حقیقت تغییرات ظاهری در زندگی ما فرق بسیار مهمی است اصل فرقی مورد توجه هست در همین زمینه اینه ما با انسانهای دیگه فرق میکنیم از لحاظ انسان بودن بله ما بالاخره بشر توازن ما سوی شده انسان همون انسان هست با همون نیازها و آسیب ها و مشکلات و ترقی ها فقط چه حرکت عوض شده اما انسان عوض نشده این را از قاعده سنت هست که خدا می فرماید من یه سنتی دارم که این سنت تغییر نمی کنه و داستان انبیاء را نقل می کنه و اتفاقاتی که برای اونها افتاده برای شما هم می افته این یعنی چه یعنی اینکه بدلیل اینکه خدا تغییر نمی کنه شما هم از لحاظ انسانی فرقی با انسان دیروز ندارید و نکردید ما با یک گذارها با انسانهای گذشته مشترک هستیم و در این آیه کلا مشترک هستیم که می فرماید ای انسان تو در زمین حبوط کن مخصوص انسانهای قبل نیست  الأعراف : 24 قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حين‏ شما  در زمین بمانید که اونجا مکان استقرار برای شماست تا مدتی البته اینجا بعضی با بعضی عدو می شوید قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏   البقرة : 39 وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ وَ الْعَصْرِ (1)إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ (2)إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)بین انسانها فرق نیست خود انسان در زندگی انسان تغییری می کرد یعنی انسان امروز خواستهای دیگری و نیازهای دیگری داشت انسانیت با انسان گذشته فرق می کرد حتما سنت الهی برای ما متفاوت بود با انسانهای گذشته همین که سنت الهی واحد است معلوم میشود که هیچ فرقی نمی کنه لذا پیغمبر تمام شد و ما دیگر نیازی به دین جدید و پیغمبر جدید نداریم اگر ما این را قبول کنیم یعنی انسانهای جدید که اومدن فرق کردند انبیاء در اصل و قروع کارهاشون با هم تفاوت ندارند ما منکر تکمیل غیر از تغییر است تکمیل یعنی که انسان بودن با گذشتگان مشترک است اونها یک نوع انسان بودن و ما نظریه مطرح است که نظریه مطرح می کردند که تکمیل انسان که چیزهای نوشته بودند و چیزهای را هم کشف کرده بودند اقسام انسانهای که قبل از ما در کره زمین زندگی می کردند را آورده بودند حتی بعضی از اونها فسیل هاشون را هم آورده بودند مثلا نوشته بود که صد سال قبلش اینجوری بوده اینها همون انسانهای اولیه هستند که به این شکل در آمدند در حالی که ما این را قبول نداریم سنت الهی یه چیز است ممکن یه چیزی بودن ولی انسان به یه معنای خاص همین است که الان هست لذا پیغمبر آمد و حرفهای اصلی را زد و دیگر هم لازم نیست که کسی بیاید حرف جدیدی بزنه فرق چهارم شناخت خدا و پی بردن به احاطه علمی حضرت حق تغییر اصلا برای چیه تغییر کردید برای چیه برای تکمیل مثلا می آن قانون اساسی می ریزند و بعد از چند وقت می فهمن که این جای این قانون ایراد داره بازنگری کردن خود اینکه می فرماید سنت الهی تغییر نمی کند یه معناش اینکه خداوند از روز عزل کامل و صحیح و درست محاسبه کرده به شکلی که هر چه پیش می رویم در این محاسبه ای که خداوند انجام داده هیچ خللی و تغییری در اون سنت رخ نمی دهد اما ما هر روز اطلاعاتمون تکمیل میشه و کامل میشه بعد می فهمیم که اگر این طور می نوشتیم بهتر بود لذا قانونی که انسان می نویسد قابل تغییر و متغییر است اما این در کلام خدا صدق نمی کند ان ربی علی صراط المستقیم نسخ به معنای تبدیل نیست و به معنای انتهای مدت است ولی بشر فکر می کرده که این قضیه الهی است و اما نبود فرق پنجم سنت خدا سنت واحد باشه تکلیف ما مشخص است می فهمیم که چه کار کنیم مثلا اگر شما قرار باشه پشت ماشین باشین که توی این خیابون یه قانون باشه و خیابون های دیگر قوانین جدید داشته باشه شما نمی دونید چه کار کنید بالاخره این طرف راه نما بزنم موتوری از کدوم طرف میره و تنها جای که ماشین نه موتور ها از اونجا برعکس میزنه بالاخره براش مشخص نباشه و این قانون هر لحظه در تغییر باشد تکلیف و سالک مشخص نیست اگر قانون قانون واقعی باشد چه می شود تکلیف روشن می شود روشن بودن مسیر و تکلیف انسان فرق ششم اظهار حجت وقتی سنت واحد باشه تاریخ را هم برای ما نقل کرده است لذا شما نمی تونید بگید که من نمی تونستم که چه کار کنم یکی هست که من می دونم باهاش چه کار کنم و تکلیفم روشن است که اگر قبول کنم چه عاقبتی دارم و اگر تکذیب کنم چه عاقبتی که امداد های غیبی مثلا روز قیامت نمی تونه بگه که من نمی دونستم که چی می خواهد بشود بله بیان شده تا الان که قاعده اینه اونها دیگه تاریخ نبوده یه وقت سنت را از گذشته می فهمید و یه وقت از بیان مطلب در مورد آینده می فهمید و می گوئیم از این به بعد اگر اتفاقی بیافته این کار را می کنیم از این به بعد از این اتفاقات بیافته این کار را می کنیم و یعنی که سنت را پایه ریزی می کنیم و شروع می کنیم لذا  البقرة : 38 قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏ (2) البقرة : 39 وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏ هر که تکذیب کرد این به نظر من می رسه که فوائد این قاعده است البته ممکن است بعضی از این قواعد را دو تا مطلب بهش اضافه کنید یا بعضی از آقایون میگن که در قواعد گفتیم با هم تداخل داره یعنی بعضی از اونها با دیگری تداخل داره می خواستم که اون نکته را مورد توجه قرار بدهید و چون ما خیلی عام حرف می زنیم و خاصی که در آن قرار میگیرد نمیشه کاری کرد لذا به این خاص بپردازیم که اون خاص زیباتر دیده بشه اما آخرین بحث ما در مورد قاعده سنت سنت خدا اگه سنت خدا تکلیف ما هم روشن می شه کتاب سنت خدا قرآن در این عالم هست

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده