مربع ترکیب  امام سجاد علیه السلام

 

مربع ترکیب 
امام سجاد علیه السلام

من همانم که همه کرببلا را دیدم
همه ی داغ و غم دشت بلا را دیدم 
بر تنِ محرم خود ضرب جفا را دیدم 
بر سر نیزه سَرِ سِرِّ خدا را دیدم 

صوت قرآن خدا از سر نی بشنیدم
اشک خون از ستم شام بلا باریدم

در حرم تشنگی و ناله ی طفلان دیدم
کودک تشنه لب و حنجر سوزان دیدم
اکبرِ غرقه به خون در دل میدان دیدم
عمه ای خون جگر و خواهر گریان دیدم

دلم از آن همه اندوه و بلا شیدا شد
قلبم از غربت و حالات پدر غوغا شد

خواستم تا روم و دست به شمشیر برم
جسم خود سوی خدا با تن پر تیر برم
به دلم داغ غم کودک بی شیر برم
پیکرم را به سوی رزم نفس گیر برم

تن بیمار خود تکیه چو دادم به عصا
آمد از راه پدر گفت بمان بهر خدا 


گفت بایَست بمانم که امامت مانَد
مذهب و دین خدا بر همه امت مانَد
صحبت از کرببلا تا به قیامت مانَد
رسمی از عاشقی و مهر و محبت مانَد

همره زینب مظلومه بمان بعد همه
از غریبی حسین نوحه بخوان بعد همه


ماندم و دشت پر از ماتم و غم را دیدم 
ماندم و لشکری از ظلم و ستم را دیدم
ماندم و آتش سوزان حرم را دیدم
ماندم و روی کبود و قد خم را دیدم

شاهد بی کسی آل عبا گردیدم 
وارث حرمت خون شهدا گردیدم 


غرق در خون شدن ماه و قمر را دیدم 
پدرم رفت به میدان و خطر را دیدم 
سر او گشت جدا رأس پدر را دیدم
ماجرای سفر نیزه و سر را دیدم 

دارم از حال اسیری چه غم دلگیری 
دست ما را به سفر بست غل و زنجیری


کودکی بینم و یاد از غم اصغر دارم
تا جوانی برسد یاد ز اکبر دارم
آه از خاطره ی ساقی لشکر دارم
ضجه از حال غریب گل حیدر دارم

روز و شب در غمشان گریه و ناله دارم
بیش از این ها دلِ خون بهر سه ساله دارم


بیشتر از همه آتش به دلم شام زده
سنگ ها بر سرمان هر زنی از بام زده
بارها زخم زبان دشمن بد نام زده
دیدم آن بزم شرابی که عدو جام زده

سر خونین پدر ،تشت طلا حال جنون
خیزران بوسه زنان بود به روی لب خون 


همه را دیدم و اکنون چو بلا می کُشدم
به خدا خاطره ی کرببلا می کُشدم
حالت زینب و سیلی و جفا می کُشدم
آتش خیمه و طفلان به خدا می کُشدم 

آرزو می کنم ای کاش که می مردم من 
تا نبینم به حرم چشم حرام دشمن


حال گردیده مدینه به غم دل یارم 
آمد از زهر جفا چاره کند بر کارم 
من که عزم سفر آخر خود را دارم 
اشک از داغ حسین بن علی می بارم 

لحظه ی آخرم آید به سرم مادر من 
تا شود لحظه ی جان دادن من یاور من


او که در کرببلا گفت غریب مادر 
مقتل از اوج بلا گفت غریب مادر
او چو می کرد دعا  گفت غریب مادر
تا سرش شد جدا گفت غریب مادر 

هر که شد یار حسین فاطمه چون مادر اوست
به خداوند قسم لحظه ی مرگ بر سر اوست 

محمد مبشری

۵
از ۵
۱۹ مشارکت کننده