عید قربان است، ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل، وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتادهست جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگها از مشعر وصلِ الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حُلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر "وجه ربّک" پای جان بگذاشته
گام اول در "هوالهو" خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حیّ سبحانی کنید
از سر من، موی بتْراشید و محو "هو" شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمهی عین الیقین
حُلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینهی حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغِ از الماس در دست پدر برندهتر
ای عجب نازکتر از گل، آن گلوی نازنین
نه! گلو بشکافت، نه! آن کارد حنجر را بُرید
هم پسر گردید محزون، هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد، فریاد زد کای تیغ تیز!
از چه کندی میکنی در امر ربُّ العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پُر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبُر
ناگهان آمد ندا از جانب ربّ جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آوردهست بر فرزند پاکت جبرئیل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل
ما تو را در بوتهی اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبحِ جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی، این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیلِ تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرقها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینهی تو، او سرش بر نیزههاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو، چون روح، در آغوش تو
پیکر مجروح او از سُم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهرا با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما، بُود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان، گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی، یا حسین!
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی، یا حسین!
تو طوافی، تو مطافی، تو نمازی، تو دعا
تو ذبیحی، تو ذبیحاً بالقفایی، یا حسین!
آب زمزم تشنهی لعل لب خشکیدهات
تو هزاران خضر را آب بقایی، یا حسین!
خون تو جاریست در رگهای احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی، یا حسین!
تو حسینی، تو حسینِ کل خلق عالمی
تو شهیدی، تو شهید کربلایی، یا حسین!
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی، یا حسین!
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایهای
نخل "میثم" از کتاب زخمهایت آیهای
شاعر: استاد غلامرضا سازگار