چگونه او جگر سوخته روبراه کند
توانِ آه ندارد که آه آه کند
نشد که راه رود مثلِ مادرش شده بود
نشد که خیزد و دیوار تکیهگاه کند
نشسته است جوانش به بستر مرگش
خداکند که ننالد فقط نگاه کند
چه داشت زهر که جسمش چنین تورم کرد
که دست و پا زدنش را چه جانکاه کند
هنوز غرقِ جراحات شام و کرببلاست
بگو که رویِ پدر را به قتلگاه کند
برای او همهاش روضه است وقتی که...
نظر به آب کند یا نظر به ماه کند
کنارِ عمه به زنجیر بود و حیف نشد
که خویش را سپرِ طفلِ بیگناه کند
به چنگِ پیرزنی سنگ بود و او میگفت :
خدا کند نزند یا که اشتباه کند
شاعر: حسن لطفی
۵
از ۵
۱۱ مشارکت کننده