راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن ديدهی بر ما نگران تو نبود
كوه بيداد ز بنياد نميشد ويران
اگر از خشم، نهيب تو، تكان تو نبود
ريشه آنچه نبايد، كه ز جا بر ميكند؟
اگر اميد، به بازوي توان تو نبود
چه كسي راه، به دنياي كرامت ميجست
اگر انوار دل فيضرسان تو نبود؟
جامهی نو، كه بر اين ملك كهن ميپوشيد؟
آه... اي پير، اگر بخت جوان تو نبود
پاي ترديد به دلهاي كسان وا ميشد
نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود
مأمني يافت سخنهاي خوش اهل طريق
كه در اظهار، به جز طرز بيان تو نبود
آنچه گفتي و بر آن زد دل ما، مُهر قبول
حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود
هستيات بود برازندهی سير ملكوت
اين جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود
شاعر:مرحوم محمدجواد محبت
۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده