شعر شهادت امام صادق(ع)

صداقت گوشه‌ای از بی نهایت حُسن رفتارش

 هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش

شعاعی از رُخَش تابید و توحید مفضّل شد

کمال شیعه مدیونِ کلام پُر هوادارش

تقّیه کرد و همچون پیله شد پروانه‌ی دین را

نمایان گشت بعد از سال‌ها آثار ایثارش

سرِپاییم اگر از لطف قال الصادق اوییم

که عنوان رئیس مذهبِ شیعه سزاوارش

هزاران لعنت و نفرین به منصور دوانیقی

که آمد با سلاح طعنه و تهمت به پیکارش

خدا لعنت کند هر کس به او بی احترامی کرد

امام شیعه را بردند ابترها به اجبارش

ربیع بی حیا مهلت نداد عمامه بگذارد

عزادارم عزادارم عزادارم عزادارش

شباهت‌های بسیاری میان اوست با زهرا

چه از پهلو، چه از سینه، چه از بازو، چه رخسارش

مدینه خاطراتی تلخ همچون کربلا دارد

پُر از داغ‌ست در سینه، چه از کوچه، چه بازارش

به روی نیزه می‌بردند رأسِ پور حیدر را

بمیرم آفتابِ داغ هم می‌داد آزارش

خودش فرمود هرکس گریه بر جد غریبم کرد

نمی‌بینند او را در صف محشر گرفتارش

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده