شعر شهادت امام صادق علیه السلام

تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت
جسم و جان دوستان از شعله‌اش آذر گرفت

در سرای صادق آل نبی آتش زدند
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت

نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد
آنكه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت

چون برون از خانه منصور شد دل پر ز خون
حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت

ساخت چون منصور نامنصور مسمومش ز كین
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت

زد شرر بر جسم و جانش زهر كین با صد محن
شعله‌اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت

دین عزادارست و مذهب شد یتیم و سوگوار
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت

خون دل از دیده می‌افشاند با صد درد و داغ
تا سرِ او را به دامن موسی جعفر گرفت

افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده