عشق یعنی جلوۀ خورشید تابان نجف
عشق یعنی شیر یزدان، شاه مردان نجف
عشق یعنی خوشتر از عرش است ایوان نجف
عشق یعنی جنّت شیعهست رضوان نجف
عشق یعنی حیدر کرّار، سلطان نجف
آفرین بر جان مستی که ولایی میشود
هر دلی که یاعلی گوید، خدایی میشود
داند آنکه اربعین مست و هوایی میشود
هر که راهی از نجف شد، کربلایی میشود
کعبۀ ششگوشه باشد خطّ پایان نجف
سرخوشان را دو عالم شور مشتاقی علیست
جان تاریک جهان را نور اشراقی علیست
بیستونها فانیاند ای عاشقان، باقی علیست
توبه از صهبا نخواهم کرد تا ساقی علیست
تا ابد مستاند آری جرعهنوشان نجف
در پی حقّ است هر کس، بر زبانش یاحق است
مطلب و مطلوب او هر لحظه و هرجا حق است
گو به او حق با علی هست و علی هم با حق است
جز ره حیدر مرو در دهر، این تنها حق است
آیه آیه خواندهام در متن قرآن نجف
حرف حق را ای حقیقتجوی برهان لازم است
بیگمان هر آدمی را دین و ایمان لازم است
بندگی در این جهان بر ذات سبحان لازم است
سنجش اعمال را معیار و میزان لازم است
بهترین میزان اعمال است، میزان نجف