شعر"سَرِ سُودائی"

"سَرِ سُودائی"

ببین زهرا (س)، سرِ سُودائیَم را
نگاهی کن دل زهرائیَم را

چِسان کشتند در دل گوهرت را ؟
ببین سوز دل آن حیدرت را

فدای اشک چشمان خمارت
بیا تا جان دهم من در کنارت

تو و دست شکسته زخم پهلو
چه دردی می کشیدی نازبانو

همه ذرات عالم در سجودت
به تکریم تو و عِطر وجودت

بُود شیعه گدای نور عینَت
شود گیتی فدای آن حسینَت

تو و آن دخت نامی آن دلاور
که باشد زینبَت آن شیر لشکر

تو اینک فاطمه! امّ ابیها!
تو و خاک ِ مزارِ بی نشان ها

کِه می گوید نشانی نیست از تو ؟
نشان قبر جستن چیست از تو ؟

تو در قلب خلایق جای داری
وجود هموطن؛ از توست آری

#ترانه_هموطن

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده