شعر وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

 

 

 

 

 

 

 

تا به سـوی قم تو را طی سفـر، آغاز شد

یک در جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد  

 

شعلـۀ داغ پـدر بـر سینـه می‌زد آذرت

بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت 

 

حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت،

بعد هفده روز پر زد مـرغ روح از پیکرت

 

کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد

با دل زار رضـا آن حجت هشتـم، چـه کرد   

 

اهل قم کز مکتبت علـم حـدیث آموختند

پای تا سر در عزایت چون شرار افروختند

 

دیده بر تابــوت تـو از چــار جانب دوختند

روز تشییعت به یـاد دفن زهـرا سوختند 

 

پیکــر پـاک تـو را روز از زمیـــن برداشتند

جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند

 

تربت پـاک تــو را مـــادر زیــارت می‌کند

هم رســول‌الله، هم حیدر زیـارت می‌کند

 

هم رضا، هم موسی‌جعفر زیارت می‌کند

هـر امـام و هــر پیــام‌آور زیــارت می‌کند

 

بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبریاست

تا خدا دارد خدایی کعبه دل‌های ماست

 

ای مـــزارت کعبـــۀ دل، تربتت، بیـت‌الحـــرام

تا تـو را - یا فاطمه! - در شهـر قم باشد مقام

 

ازخراسان می‌دهد هر صبح،خورشیدت سلام

گویــی از قبـــر رضـــا، بــر اهــل قم آید پیام:

 

 هر که چون«میثم»به خاک این حرم صورت بهشت،

روز محشـر می‌شـود  واجـب بــرای او  بهشت

 

 

 

۵
از ۵
۱۹ مشارکت کننده