شعر تخریب بقیع محمدجواد غفورزاده کاشانی

 

#تخریب_بقیع

جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع
یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع

گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند
صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع

گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع

گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است
یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع

گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع

می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع

بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع

تا سروكارش بود با عترت پاک رسول
كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع

این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع

اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع

چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع

فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع

در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع

باقر علم نبى و صادق آل رسول
خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع

قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع

كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول
منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع

آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست
غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع

خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع

راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟

شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش
اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع

شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند
زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع

كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏»
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع

محمدجواد غفورزاده کاشانی

 

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده