نفس

 

امام صادق که درود خدا و فرشتگان و همه آدمیان بر او باد، درباره «نفْس» چنین می‌گوید: لاتَدَعِ النَّفْسَ و هَواها فاِنَّ هواها رَداها و تَرْکُ النَّفْسِ و ما تَهْوی اَذاها و کَفُّ النَّفْسِ عمّا تَهْوی دواها (میزان الحکمة، به نقل از اصول کافی ۲/ ۳۳۶) «خود» ت را به دست هوس‌هایش مسپار که هوس‌های او زیان‌کاری است و خود را به دست هوس‌هایش، سپردن، خودآزاری است و او را از هوس‌هایش بازداشتن درمان بیماری است.

«نفس» را فعلاً «خود» ترجمه می‌کنیم و نخستین نکته بسیار مهم در باره «نفس» این است که در زبان عربی این کلمه مؤنث است و تأنیث آن، حکایت از آن دارد که «نفس» در وضعیت «قابلیت فاعلی» قرار دارد و به شاکله نزدیک است. معنای «قابلیت فاعلی» این است که در وضعیت طبیعی، «خود» انسان باید آمیزه‌ای از قابلیت و فاعلیت باشد. اگر به حالت «قابلیت محض» یا «فاعلیت محض» درآید، معنایش این است که از حالت طبیعی خارج شده و مبتلا به اختلال گردیده است. هر یک از قابلیت یا فاعلیت اگر غلبه کند، به معنای آن است که اشباع شده و جای دیگری را تنگ کرده است.

غلبه جنبه «قابلیت»، و سلب فاعلیت از «نفس» همان چیزی است که در «ناخودآگاه» حاصل می‌شود. اگر ما قائل به «ناخودآگاه» باشیم، معنایش این است که فاعلیت و آفرینش‌گری را از «خود» انسان، سلب کرده‌ایم و او را به صورتی خنثی و بی‌اثر در اختیار عوامل ناشناخته قرار داده‌ایم و بدین گونه تأنیث طبیعی او را تخریب کرده‌ایم و او را بر اثر افراط در قابلیت، به فاعلیتی مخرب و ویرانگر کشانده‌ایم.

همچنین اگر جنبه قابلی او را کاملاً نادیده بینگاریم و او را تحت نظارت خودِ آگاهمان نداشته باشیم، جنبه فاعلی او را بی آنکه چیزی بیاموزد، به حال خود رها کرده و در واقع او را به دست هوس‌هایش سپرده‌ایم. بدین ترتیب، سخن امام این است که اگر قابلیت و فاعلیتِ «نفس» را با هم پیش نبریم، و یکی از دو جنبه را به افراط کشانیم و اشباع کنیم و بر جنبه دیگر مسلط گردانیم، در واقع خودمان را از حالت اعتدال و سلامت، خارج کرده‌ایم و به اختلال کشانده‌ایم و در آن صورت «خود» ی بیمار خواهیم داشت. درمان این بیماری و این اختلال، دست خودمان است و ما می‌توانیم با قراردادن آن، در میانه قابلیت و فاعلیت، اعتدال و سلامت را به آن بازگردانیم.

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده