حسین ایمانی
راز و نیـازِ امشـبم تأثیـر دارد
وَالله دیـدارِ عـلی تکبـیر دارد
بالایِ چشمْ ابرو که نَه…شمشیر دارد
هر نقطه از هرخطبه اش تفسیر دارد
زیـباتر از زیبـاتر از زیـباست آری
او هم عـلیِّ عـالیِ اعلاست آری
کامَش که با گلبوسه یِ ارباب وا شد
ذکرِ لبِ کـرب و بلا شـکرِ خـدا شد
آمـد به دنـیا عـزّتِ ایـرانِ ما شد
عَرشِ خدا با دیدنِ گهواره …تا شد…
خَم شد که بُگْذارد دو دیده زیرِ پایش
لـرزیده عـالَم با تکـانهای عَـبایَش
لبخنـدِ او شد باعـثِ لبخـندِ ارباب
نامَش شده حَک رویِ بازوبندِ ارباب
حـقِّ عـلی…بالاتـرین سـوگَندِ ارباب
با صبر و ایثارش شده پاینده ارباب
او در شجاعت مثلِ حیدر بی نظیر است
مثـلِ حسـین اِبنِ علـی نعمَ الامیر است
شد سـایهای رویِ سَرَم … الحمدالله
شد برگِ بُردِ محشرم … الحمدالله
شـد ذکـر لبـهای حـرم … الحمدالله
شد افتخارِ کشورم …. الحمدالله
او آمـده تا عـاشـقی معـنا بگیرد
ایـران و ایـرانی سـرش بالا بگیرد
دارم شبِ میلادِ او حال و هوایی
گاهـی بَقیـعَم گاهـگاهی کـربلایی
حرف از حرم شد بر لبم آمد نوایی
مادر صدایت میزند…مهدی کجایی؟
تیرِ خـلاصِ قاضی الحاجات برگرد
ای انتظارِ مادر سادات برگرد