مدارا با دشمنان خود
غالب حاکمان و درباریان، در زمره دشمنان امام رضا علیه السلام بودند. روش برخورد امام رضا علیه السلام با حاکمان جور زمان خود به خصوص مأمون، به گونهای بود که تا جایی که امکان دارد از خطر و مزاحمت مأمون برای خود و شیعیانشان بکاهند. این تاکتیک راهبردی، همواره مصالح مهم تر جریان تشیع و اسلام ناب را مد نظر قرار داده است.
ایشان در مسائلی که مربوط به شخص ایشان می شد با دشمن مدارا می کرد تا از ایجاد خطرات بزرگ تر که اساس دین و تشیع را تهدید می کرد جلوگیری کنند. قطعا چنین برخورد عقلانی، همواره با تحمل غصه وسختی فراوانی برای شخص حضرت همراه بود چنان که ایشان در پاسخ از چیستی عقل می فرمایند: «التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ، و مُداهَنَةُ الأعداءِ، و مُداراةُ الأصدِقاءِ؛ [1] جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن، با دشمنان مسامحه کردن و با دوستان مدارا نمودن.»
تاکتیک مسامحه، هنگام دشمنی هایی که به شخص انسان باز می گردد و خللی در اصول کلی دینی و اجتماعی جامعه به وجود نمی آورد یا اینکه منجر به تحقق اولویتی مهم تر می شود نشان دهنده عقل و تدبیر مؤمن است.
مدارا با دوستان
وقتی گاهی مسامحه در در دشمنی های شخصی، کاری عاقلانه است مدارای با دوستان نیز کاری معقول و به جا خواهد بود. چه اینکه برخی لغزش ها و نادانی های دوستان را باید با نرمی و ملاطفت و گاهی با تغافل و چشم پوشی از نظر گذراند تا دوستی ها تداوم یافته، مستحکم شود و کمبودها نیز به مرور جبران شوند.
امام رضا علیه السلام در روایتی زیبا به مدارای با مردم اشاره کرده و آن را سنتی از سوی پیامبران برشمرده و می فرمایند: «مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت در او باشد، سنّتى از پروردگارش، سنّتى از پیامبرش و سنّتى از مولایش. سنّت پروردگارش، حفظ اسرار خویش است؛ «وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ صلّی الله علیه و آله بِمُدَارَاةِ النَّاسِ ...؛ [2] و امّا سنّت پیامبر مدارا کردن با مردم است، خداوند پیامبرش را به مدارا کردن با مردم امر مى کند و مى فرماید: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛ [3] گذشت پیشه کن، و به [کار] پسندیده فرمان ده، و از نادانان رُخ برتاب.»
مدارا در مشورت با زیردستان
زیردستان امام رضا علیه السلام همواره شاهد حضور با مولایشان بر سر یک سفره بودند. با این که ایشان آگاه ترین فرد به امور بودند ولی گاهی از خادمان خویش مشورت می گرفتند و به آن عمل می کردند. این حجم از مردمداری، گویای خوی متواضعانه و فوق العاده ایشان در برخورد با فرودستان است.
شخصی نقل می کند یکی از خادمان حضرت رضا (علیه السلام) به نام سعد از دنیا رفت. امام به من فرمودند: «أَشِرْ عَلَیَّ بِرَجُلٍ لَهُ فَضْلٌ وَ أَمَانَة؛ [4] شخصی را به من معرفی کن که دارای فضل و امانت باشد. با تعجب گفتم: من به شما مشورت دهم؟! حضرت در حالی که مقداری خشمگین شده بودند، فرمودند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله با یارانشان مشورت می کردند، سپس آن چه به صلاح بود، انجام می دادند.»
مدارا در تواضع و ساده زیستی
یکی از آفت های مسئولین، آن است که با پذیرفتن مسئولیت، کم کم از مردم دور شده و زندگی معمولی خود را ترک می کنند. اما منش و روش زندگی امام رضا علیه السلام این چنین نبود. رفت و آمد در کاخ مأمون و داشتن خدم و حشم، هیچ گاه امام رضا علیه السلام را از دایره زندگی مردم عادی دور نکرد.
تاکتیک مسامحه، هنگام دشمنی هایی که به شخص انسان باز می گردد و خللی در اصول کلی دینی و اجتماعی جامعه به وجود نمی آورد یا اینکه منجر به تحقق اولویتی مهم تر می شود نشان دهنده عقل و تدبیر مؤمن است.
مثلاً با این که ایشان می توانستند از حمام خصوصی استفاده کنند ولی به حمام عمومی می رفتند و بسیار معمولی رفتار می کردند. روزی در حمام، شخصی که امام علیه السلام را نمی شناخت خطاب به ایشان گفت: «دَلِّکْنِی فَجَعَلَ یُدَلِّکُهُ؛ [5] لطفاً پشت من را کیسه بکشید. امام علیه السلام کیسه را برداشت و پشت آن مرد را کیسه کشید.» چندین نفر، امام علیه السلام را به آن شخص معرفی کردند. آن مرد که تازه امام رضا علیه السلام را شناخته بود شرمنده شد و عذرخواهی کرد ولی حضرت با دلجویی از او، همچنان پشتش را کیسه می کشیدند.»
مدارا با مهمان
مهمانى براى حضرت رضا علیه السّلام آمد. ایشان با او نشسته بود و صحبت می کردند. شب بود؛ چراغ کم نور شد. مهمان دست دراز کرد تا درستش کند ولى حضرت رضا علیه السّلام مانع شد و خود مشغول اصلاح چراغ گردید تا درست شد. آن گاه فرمودند: «إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْیَافَنَا؛ [6] ما خانواده اى هستیم که مهمان خود را به خدمت نمى گماریم.» این، نمونه ای از تکامل یافته ترین اخلاق و منش دین اسلام است که توسط امام رضا علیه السلام بر ما عرضه شده است.
یک سؤال: چند مسئول و حاکم جامعه دینی را می شناسید که این چنین با مهمان رفتار کند؟
مأمون برای تحقیر امام رضا علیه السلام هیچ فرصتی را از دست نمی داد تا به خیال خود امام علیه السلام را از نظر علمی شکست دهد. به همین جهت، جلسات مختلف علمی حتی با داشمندان از ادیان دیگر ترتیب می داد.
امام رضا علیه السلام با وجود علم لدنی و پایان ناپذیر خود، در مناظره ها و مباحثه های علمی، بر طرف مقابل سخت گیری نمی کرد. جاثلیق دانشمند مشهور مسیحی هنگام مناظره با امام رضا علیه السلام گفت: چگونه من با شخصى که از کتابی که من منکر آن کتاب هستم و پیغمبرى که من به آن ایمان نیاورده ام دلیل می آورد مناظره کنم؟
در این هنگام امام رضا علیه به او فرمودند: «یَا نَصْرَانِیُّ فَإِنِ احْتَجَجْتُ عَلَیْکَ بِإِنْجِیلِکَ أَ تُقِرُّ بِهِ قَالَ الْجَاثَلِیقُ وَ هَلْ أَقْدِرُ عَلَى رَفْعِ مَا نَطَقَ بِهِ الْإِنْجِیلُ نَعَمْ وَ اللَّهِ أُقِرُّ بِهِ عَلَى رَغْمِ أَنْفِی؛ [7] اى نصرانى اگر برایت از انجیل دلیل بیاورم آیا به آن اعتراف می کنی؟ جاثلیق عرض کرد: آیا قدرت دارم بر رد آنچه در انجیل ثبت شده است؟ بلى! سوگند به خدا که اقرار می کنم به آن، اگر چه با آن بینى من به خاک بمالد.»
پی نوشت
[1] محمد بن علی ابنبابویه، أمالی شیخ صدوق (کتابچی: تهران، ۱۳۷۶)، 284.
[2] محمد بن علی ابنبابویه، عیون أخبار الرضا علیه السلام (جهان: تهران، بیتا)، ج 1, 256, حدیث 9.
[3] سوره اعراف، آیه 199.
[4] احمد بن محمد برقی، المحاسن (دار الکتب الإسلامیة: قم، بیتا)، ج 2, 601.
[5] محمد بن علی ابنشهرآشوب، المناقب (ابن شهر آشوب) (علامه: قم، بیتا)، ج 4, 362.
[6] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (اسلامیه) (دار الکتب الإسلامیة: تهران، ۱۳۶۳)، ج 6, 283, حدیث 2.
[7] ابنبابویه، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، 156.