چادر وصله دار

چادروصله دار

تاجـری با همسـر خود به خدمت آیت الله صدر رفته بود. همسر تاجر رفت منزل اندرونی و این تاجر رفت پیش مرحوم صدر؛ زن تاجر در زد و همسر مرحوم صدر آمـد پشت در ، در را باز کرد، زن تاجر دید لباس های او خیلی معمـولی است خیـال کرد کُلفَت خانه است گفت: خانـم کجاست؟ با ایشان کار دارم

همسر مرحوم صدر خجالت کشید که بگوید من #خانم هستم ، گفت خانم نیستند!! همسر تاجر هـم رفت. وقتی مـرحوم صدر آمد دیـد خانمش خیلی گرفته است ، سـوال کرد چرا ناراحت و گرفته ای؟

مـاجرا را تعریف کرد : که همسر تاجر آمد خیال کردمن کُلفَتَم وبه من گفت خانم کجاست؟ و مـن هم گفتم خانم نیست. مـرحوم صـدر بـه همسر خـود جمله ای فرمود ، کـه کلام یک مرجـع تقلید و دانشمند بزرگ می باشد

فرمود: راست گفتی ، برای این که تو خانم نیستی! خانم آن #بانویی است که چادرش دو وصله داشت ، امـا باغ فدکش مال فقرا و ضعفا و بیچاره ها بـود. منظورش حضرت فاطمه سـلام الله علیها بود

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده