چرا امام صادق علیه السلام تقیه میکردند؟

 

 

امام صادق علیه السلام و تاکتیک خردمندانه‏ «تقیّه»

دوره امامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام یکى از طولانى ‏ترین دوران ‏هاى امامت ائمّه علیهم ‏السلام به شمار مى ‏رود. در فاصله سالهای 125 تا 132 هجری که دوره درگیری های بنی امیه و بنی عباس بر سر انتقال حکومت بود و همچنین در سال های اول استقرار حکومت نوپای عباسیان، فرصتی طلایی و استثنایی برای دمیدن روح و جان تازه بر پیکره اسلامی که در مدت یک قرن دستخوش انواع تحریفات قرار گرفته بود، به وجود آمد.

امام صادق علیه السلام این فرصت را غنیمت شمردند و با تمام قوا وارد عرصه جهاد علمی برای احیا و بازسازى معارف اسلامى شدند و مکتب علمى عظیمى به وجود آوردند که محصول آن، چهار هزار شاگرد در رشته‌ هاى گوناگون علوم بود، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند. تأسیس چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى، سبب شد که امام صادق علیه السلام به عنوان رئیس مذهب جعفرى (
تشیع) مشهور گردد. حوزه ‏هاى علمیه امروز شیعه امتداد حوزه آن روز حضرت است.
 

طرح یک پرسش

با وجود اینکه پیشوای ششم بیش از ده سال از آزادی عمل منحصر به فردی در تعلیم و ترویج معارف اسلام و تشیع برخوردار بودند، با مراجعه به کتب حدیثی مشاهده می کنیم که بیشترین روایات در مورد تقیه از امام صادق علیه السلام نقل شده است.(١) لذا این سوال مطرح می شود که به چه دلیل امام علیه السلام علیرغم مبسوط الید بودن در نشر و تبلیغ آموزه های تشیع، مکررا اصحاب خود را به لزوم کتمان و تقیه توصیه و نصیحت می کردند؟

پیش از پاسخ به این سوال لازم است که به بیان تعریفی اجمالی از معنای تقیه بپردازیم.
 

سپری کارآمد به نام تقیّه

«تقیّه»‏ نوعى سپر به کار بردن در مبارزه است. این کلمه از مادّه «وقى» است که به معنى نگهدارى است. وظیفه یک فرد مبارز در میدان مبارزه تنها این نیست که حریف را بکوبد؛ گاهی شرایطی پیش می آید که امکان حمله و هجوم وجود ندارد و در مقابل این دشمن است که ابتکار عمل را به دست می گیرد، در این مواقع، خودنگهدارى تا حدّ امکان نیز وظیفه مبارز است. تقیّه‏ یعنى هر چه بیشتر زدن و هر چه کمتر خوردن. به این دلیل تقیّه‏ تاکتیکی است معقول و خردمندانه‏ در میدان مبارزه.
 

واکنش هوشمندانه در برابر حیله شیاطین

پس از مرگ هشام بن عبدالملک، حاکم مقتدر اموی، در سال 125 هجری حکومت بنی امیه در سرازیری اضمحلال و نابودی قرار می گیرد به گونه ای که در کمتر از هفت سال، خلافت بین چهار نفر از سران بنی امیه دست به دست می گردد (٢) تا اینکه سرانجام در سال 132 هجری این امپراطوری فاسد و جبّار به زباله دان تاریخ می پیوندد.

عباسیان با پنهان شدن در پس شعار الرضا من آل محمد(٣) با زیرکی تمام، هم ماهیت اموی خود را پنهان داشتند و هم محبوبیت چشمگیری در بین علویان به دست آوردند. با این حربه، مردم را اغفال کردند و انقلاب آنها را به نام خود مصادره کردند.(4)

سفاح و منصور و برادر بزرگترشان ابراهیم با محمد بن عبداللَّه بن الحسن بن الحسن معروف به «نفس زکیّه» بیعت کردند و حتى منصور- که بعدها قاتل همین محمد شد- در آغازِ امر، رکاب "عبداللَّه بن حسن" را مى‏ گرفت و مانند یک خدمتکار جامه او را روى زین اسب مرتب مى ‏کرد، زیرا عباسیان مى ‏دانستند که زمینه و محبوبیت از علویان است. در این میان امام صادق علیه السلام بارها دعوت به قبول رهبری قیام برای بازپس گیری زمام امر حکومت شدند ولی ایشان نپذیرفتند و فرمودند:
 

         ایا موقِداً ناراً لِغَیْرِکَ ضَوءُها                        وَیاحاطِباً فى غَیْرِ حَبْلِکَ تَحْطِب‏ (5) 
 

در هم شکسته شدن قیام های متعدد علویان، به خوبی نشان داد که تاکتیک امام در استفاده از سلاح تقیه به چه نحو توانست حیات تشیع را از خطر اندراس و نابودی حفظ کند. و به همین دلیل است که  امام صادق علیه السلام در حدیثی تامل برانگیز می فرماید: «کُلَّمَا تَقَارَبَ‏ هذَا الْأَمْرُ، کَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِیَّة : هرچه به این امر (قیام) نزدیک تر می شویم، تقیّه شدیدتر می گردد.» (٦)
 

مهجوریت امامت نتیجه بی بصیرتیِ امت

این مساله که امام صادق علیه السلام تمام تلاش خود را برای تضعیف و سرنگونی حکومت بنی امیه به کار گرفتند غیر قابل انکار است. ایشان حتی در پی آن بودند که با فراهم نمودن شرایط و مقتضیات، زمینه بازگشت حکومت از بنی امیه به اهل بیت علیهم السلام را آماده کنند.  ولی مصیبت بی بصیرتی مردم در شناخت امام زمان خویش باز هم شرایط را طوری رقم می زند که باعث استمرار انزوای سیاسی-اجتماعی جریان حق همانند نود و اندی سال حکومت اموی می شود.

عمده دلیل تغییر تاکتیک امام علیه السلام در شیوه نشر معارف و آموزه های تشیع، بازگشت فشارها و تضییقات حکومتی و سیاسی در دوران خلافت عباسیان می باشد. با وجود اینکه در زمان "سفاح" اولین خلیفه عباسی، تضییقات کمتری نسبت به دوران منصور، متوجه امام صادق علیه السلام و شیعیان ایشان بود ولی باز هم شرایط به گونه ای بود که "تقیه" بهترین سلاح مبارزه در میدان نبرد به شمار می رفت.

با مرگ سفاح، برادرش ابوجعفر عبدالله منصور بر مسند خلافت جای گرفت. بنا به نقل کتب تاریخی، در زمان دومین خلیفه عباسی یعنی 
منصور دوانیقی، این برخوردها و سختگیری ها به اوج خود رسید به حدی که حداقل پنج بار این خلیفه جائر اقدام به ترور و حدف فیزیکی حضرت امام صادق علیه السلام نمود.
 

وقتی بغض دشمن می ترکد

از ویژگی های بارز منصور دشمنی و بغض وی نسبت به علویان و خاندان اهل بیت علیهم السلام بود. با روی کار آمدن منصور بار دیگر شرایط برای امام صادق علیه السلام به همان دوران اقتدار و رذالت بنی امیه باز گردید. همان اختناق و فشارهایی که بر پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام در عصر خلافت هشام بن عبدالملک" اعمال می شد، دوباره حاکم شد.

منصور بارها حضرت را تبعید کرد و به کرات امام علیه السلام را به هدف تحقیر و توهین و حتی به قتل رساندن ایشان به حضور طلبید. گستاخی و کینه وی نسبت به امام به حدی بود که گاهی آن را علناً و در حضور حضرت ابراز می کرد. در یکی از مواردی که منصور دستور به احضار حضرت داد و ایشان در نزد وی حاضر شدند، خطاب به امام چنین گفت: قَتَلَنِیَ‏ اللَّهُ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ أَقْتُلْکَ‏ أَ تُلْحِدُ فِی سُلْطَانِی‏: خداوند مرا بکشد اگر تو را نکشم، آیا با سلطنت من مخالفت می کنى‏؟ (٧)

مفضل بن عمر نقل می کند: روزی منصور شخصی را نزد حسن بن زیاد فرماندار خود در مکه و مدینه فرستاد تا دستور آتش زدن خانه امام صادق علیه السلام را به وی ابلاغ کند. آن ملعون نیز خانه حضرت را (در حالیکه ایشان در خانه حضور داشتند) به آتش کشید به گونه ای که آتش همه دیوارها و اتاق ها را در برگرفت. ناگهان دیدند که حضرت بر روی آتش راه می روند و از خانه خارج می شوند و این جملات را تکرار می کنند: «من فرزند رگ های تپنده زمین ام، من فرزند ابراهیم خلیل الله هستم!» (٨)

و دقیقا به خاطر همین شدت عمل ها و بدسگالی های حکومت جائر عباسیان بود که امام علیه السلام گاهی برای حفاظت از جان بزرگترین اصحاب خود، نزد مردم از آنها بدگویی و عیب جویی می کردند. در روایتی، امام صادق علیه السلام به فرزند زرارة (٩) چنین می فرماید: «سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو من در پاره ‌ای اوقات از تو عیب ‌جویی می‌ کنم و این به خاطر محافظت از جان توست؛ چرا که مردم و دشمنان به هرآنچه ما توجه کرده و از آن تعریف و تمجید کنیم حساس می-‌ شوند و کسی را که ما دوست بداریم و از مقرّبان خود بدانیم مورد اذیت و آزار قرار می‌ دهند. (10)
 

تاکتیکی برای رو کردن دست خصم

مروری اجمالی بر برخوردهای امام صادق علیه السلام با خلفای عباسی خصوصا منصور دوانیقی به خوبی نمایانگر این واقعیت است که آنچه در زمان ایشان اتفاق افتاد، به ظاهر در هم شکستن و نابودی بنی امیه و به روی کار آمدن حکومت جدید بنی العباس بود ولی حقیقت مطلب آن است که خط مشی ها و جهت گیری ها و در یک کلام ماهیت آن دو در به انزوا کشاندن اسلام ناب و تشیع اصیل هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشت. به همین دلیل همان گونه که امام باقر علیه السلام در زمان امویان مجبور به عمل بر طبق تقیه بودند، امام صادق علیه السلام نیز چاره ای جز استفاده از همین منهج را نداشتند.

پی نوشت:
1) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 217/ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏72، ص: 393.
2) ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۵-۱۲۶) یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶) ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۷۰ روز از سال ۱۲۶) مروان بن محمد (۱۲۶-۱۳۲).
3) منتخب و برگزیده از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله.
4) منصور عباسی و همفکران او برای اینکه ذهن مردم را قانع کنند وانمود کرده بودند که جانشینان پیغمبرند. یک سلسله نسبی هم درست کرده بودند. می گفتند که ما فرزندان عباسیم. و... ر ک: انسان 250 ساله ص 264.
5) اى کسى که آتش مى ‏افروزى که روشنى ‏اش از آن دیگرى باشد؛ و اى کسى که در صحرا هیزم جمع مى ‏کنى و در یک جا مى ‏ریزى، خیال مى ‏کنى روى ریسمان خودت ریخته‏ اى؛ نمى ‏دانى هر چه هیزم جمع کرده ‏اى روى ریسمان دیگرى ریخته ‏اى و بعد او مى ‏آید محصول هیزم تو را جمع مى ‏کند.
6) کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏3، ص: 557
7) إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 277
8) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 473
9) "زرارة بن اعین شیبانی" یکی از بزرگ ترین اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است.
10) وسائل الشیعة، ج‏11، ص: 257.

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده