شعر ام البنین (ژولیده)

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین
آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت
از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد
ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین

من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت
تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین

گفت: راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست
از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین

در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟
شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین

مادر آن است که یار غم زهرا بشود
پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین

پسرانم همه بودند سپر‌های حسین
سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین

آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده…
آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین

مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم
او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین

مادرت آمد و دست پسرم را بوسید
عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین

محمود ژولیده

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده