شعر شور برای حضرت ام البنین

شور و واحدِ
وفاتِ حضرتِ امّ البنین سلام الله علیها


بی بی امّ البنین

بعدِ زهرا تو فقط لایقِ حیدر شدی
تو تسلّایِ دلِ  فاتحِ خیـــبر شدی
اومدی مـــادرِ عبّاسِ دلاور شدی
 
برایِ حیدر شدی پُشت و پنــاه
چارتا پسر یعنی که چارتا سپاه
هرکی اباالفضل و میبینه میگه
پســر شبیــهِ حیـــدره به ولله

اومدی خونه حیدر سر و سامون گرفت
آسمــون پیشِ قدم های تو بارون گرفت
مــادری کردی واســه دستــه گُلای علـی
دلِ پژمرده ی زینب پیشِ تو جون گرفت


بی بی امّ البنین مدد بی بی امّ البنین

پاشو امّ البنین

داره می ره پسرِ فاطمه سمتِ کمین
می شه عبّاسِ علمدارِ تو قطع الیمین
تو نباشی میشه زینب بی پناه و مُعین

پرنده ای که بال و پر نداری
نبودی کــربلا خــبر نــداری
قَمــر نداره دیگه آسِمــونت
امِّ بنین دیگه پســر نــداری

میگی تنها می خونم روضه برای حسین
خودم و چارتا پسرهام به فــدای حسین
شنیدم دســتِ علمـــدارم و کردن جــدا
یعنی دستاش شده خاکِ کفِ پایِ حسین


بی بی امّ البنین مدد بی بی امّ البنین


یلِ امّ البنین

تویی سقّایِ حرم ساقی و سرلشگری
تو علمداری و نــام آور و جنگـــاوری
قمرِ هاشمیون از همه خوشگــل تری

قیمتِ یوســف رو شکسته عبّاس
لیلا شده اسیــر و مســـتِ عبّاس
میگن که دست بالایِ دست زیاده
نیومده دستی رو دســـتِ عبّاس

ابوفاضــل ، شده مایــل به تو قبلــه نمــا
وقتی شمشیـر می زنی میگه خدا مَرحبــا
وقتی دستات و میگیره توی دستاش علی
می زنه بوسه به دستایِ تو دســتِ خــدا


یلِ امّ البنین مدد یلِ امّ البنین

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده