چهار نقطه ضعف

 

و قال علی علیه السلام

الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ، وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ،وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ.

امام علی علیه السلام فرمود:

بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ می سازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتی در شهر خود غریب است

الْبُخْلُ عَارٌ

بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزی از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهای او باشد نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است

عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسی پوشیده نیست، زیرا

اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل می شود

 ثانیا بخل سبب سنگدلی و قساوت است، زیرا ناله مستمندان را می شنود ولی کاری نمیکند

ثالثا بخل سبب می شود که بسیاری از منابع اقتصادی از گردش تجاری سالم خارج شود

رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت می گیرند به اندازه ای که مرگ او را آرزو می کنند

مثال: محمد بن یحی که فوق العاده بخیل بود نوشته اند که پدرش به یکی از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیی» هستی در حالی که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنی که پارگی لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر یحیی خانه ای داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبی را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنی به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کاری نخواهد کرد

وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ: آنگاه امام به رذیله دوم اخلاقی اشاره کرده که افراد ترسوهرگز

 نمی توانند از قابلیت ها، شایستگی ها و استعدادهای خود استفاده کنند

روایتی از امام باقر علیه السلام

لَا یُؤْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ وَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِیصاً وَ لَا شَحِیحاً؛

هیچ یک از کسانی که دارای بخل و حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمی رسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود

وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِه.

از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت می کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز می مانند و از سوی دیگر چون می دانند بسیاری از مردم برای سخنان آنها بهایی قائل نمی شوند چون غالباً دنیاپرستند و برای افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب می شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.

البته این اصل استثنائاتی نیز دارد مانند ابوذر

وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ: حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است زیرا غریب کسی است که دوست و آشنایی ندارد

بعضی میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسی می گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار می کند و مقل کسی است که فقیر است و خویشتن دار. امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام می خوانیم که در پاسخ این سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود:

جُهْدُ الْمُقِلِّ؛ صدقه کسی که کم درآمد باشد (و درعین تنگدستی انفاق کند)

ریشه «مُقِلّ» که از ماده «قِلّت» گرفته شده، نشان می دهد که با فقیر متفاوت است

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده