در رابطه با تاريخ تأسيس هيأت مرحوم آقا سيد جلال قياسي معروف به سيد جلال قهوهچي را پايهگذار اصلي عزاداري در محله چهارمردان دانست؛ البته من ايشان را نديدهام ولي وصفيات ايشان را زياد شنيدهام كه مردي فوقالعاده و استثنائي بوده و ساليان متمادي، اداره امور عزاداري محل را بر عهده داشته است و به نحو احسن انجام وظيفه مينموده است. درباره ايشان ميگويند كه هر روز يك ديزي 10يا 20نفره در قهوهخانه خود بار ميگذاشت و هر روز ظهر، بين فقرا به صورت رايگان تقسيم ميكرد.
پس از وفات حاج سيد جلال، جمعي ديگر كمر به خدمت در تكيه چهارمردان بستند؛ از آن جمله ميتوان به سيد رضا قياسي، ملا طاهر، حاج رئيس رضا شكستهبند (معروف به حاج رئيس)، مرحوم داش حسن حلوايي (معروف به نيك عمل) حاج ابوالقاسم (معمار)، مرحوم حاج ناظم (حاج سيد قاسم اسحاقي)، مرحوم حاج ميرجعفر صادقي، مرحوم حاج اسماعيل معماريان، مرحوم حاج عباس معماريان، مرحوم حاج آقا عباس هدايي، مرحوم حاج عباس معيني و مرحوم حاج ارباب علي مهجور و مرحوم حاج باقر مسگريان نام برد. همچنين در امور تعزيهداري ميتوان از مرحوم حاج ميرزا حسين صادقي ياد كرد كه نقش ارزنده و قابل ملاحظهاي را در امور تعزيهداري، طيّ ساليان متمادي ايفا نمود.
تكيه چهارمردان در شارع (خيابان) چهارمردان برگزار ميشد و هر سال در هنگام محرم، تكيهي بزرگي در خيابان چهارمردان برپا و در آن مراسم عزاداري برگزار ميشد. اما در زمان مرحوم حاج عباس معيني اين تكيه تبديل به يك مكان مسقّف شد و تكيهاي كه اكنون در محلّه چهارمردان است، همان تكيهاي است كه بدست آن مرحوم ساخته شد.
وضع عزاداري در قديم بسيار مشكل بود، بدليل اينكه دسته چهارمردان متشكّل از يك كاروان بزرگ از تعزيهخوانان بود و بايد براي آنها تختهايي تهيه ميشد تا بر روي آن تختها مراسم اجرا كنند، بنابراين چند روز قبل از شروع محرم، بايد نجّاران اين تختها را آماده ميكردند به گونهاي كه در هنگام حركت دسته عزاداري و در هنگام عبور از گذر عشقعلي و گذر خان، اين تختها به سقف اين گذرها برخورد ننمايد. به هر حال، امكانات مانند الان فراهم نبود و عزاداري بسيار مشكل بود.
در داخل تكيه نيز وضعيت به اين منوال بود كه پس از مسألهگو و سخنران اصلي ـ كه ساليان زيادي مرحوم حاج آقاي اشراقي اين كار را انجام ميدادند ـ مراسم روضهخواني و سينهزني شروع ميشد و اين برنامه، بين يك تا يك و نيم ساعت به طول ميانجاميد، و به خاطر اينكه امكانات صوتي نبود چهار مداح در چهارگوشه مجلس ميايستادند و دم سينهزني را از دهان يكديگر ميگرفتند تا هم خسته نشوند و هم تمام جمعيت را پوشش دهند.
من فراموش نميكنم هر سال در دستهاي كه در روز هشتم محرم داشتيم، هنگامي كه جمعيت به كوچه عشقعلي ميرسيد، حدود 150تا 200نفر از بچهمحلهايي از قم به شهرهاي مختلف مهاجرت كردهبودند، مخصوصاً در تهران و زندگيشان در آنجا بود خودشان را به دسته ميرساندند و با دسته عزاداري همراه ميشدند و احساس خود را به دسته عزاداري محله خودشان ابراز ميكردند.
مردم محله چهارمردان در تمام زمانها از فرهنگ بالايي برخوردار بودهاند و من حتي يك مورد برخورد يا تضاد بين هم محليها يا پيرغلامان با همديگر سراغ ندارم و اين نكته بسيار مهمي بود براي جا افتادن تكيه چهارمردان و شاخص بودن آن نسبت به ساير محلها و دستهجات عزاداري.
پير مردي بود به نام «حاج عباس»، كه حدود 70سال سنّش بود و مياندار و سينهزن و گريهكن محله بود. من گريهكني با سوز ايشان تا به حال نديدهام. بدنش را برهنه مينمود و حدود يك ساعت سينهزني مينمود. در آن زمان، اكثر پيرغلامان بدنشان را برهنه مينمودند و به صورت سنتّي به سينهزني و عزاداري ميپرداختند.
«پيرغلام» يعني كسي كه اين مكتب]اهلبيت[را به معناي واقعي درك كرده باشد و علاقهمند واقعي به حضرت اباعبدالله(ع) و ساير ائمه اطهار(ع) باشد. هدف آنان را شناخته باشد و با رفتار و عمل خويش، اين مكتب را تبليغ كند.
يادم هست كه در محله قديم چهارمردان پاية مدوّر و بسيار بزرگي بود كه تقريبا بيست نفر از سران و پيرغلامان، محل نشستنشان اطراف اين پايه بود و وقتي يكي از اينها لب به سخن ميگشود همه سكوت ميكردند.
همچنين بين خود پيرغلامان، محبت و علاقه و عشق موج ميزد. وقتي پدرم فوت كرده، مرحوم حاج ابوالقاسم معمار، اشك ميريخت و از پلههاي مسجد بالا ميآمد؛ اينطور بود علاقه بين خود بزرگان و پيرغلامان!