شهید محمد بنیادی

 

 

 

محمد بنیادی فرمانده تیپ حضرت معصومه لشگر 17 علی بن ابیطالب(ع) قم درزمان جنگ ،شهادت آرزوی دیرینش بود که با شوقی وصف ناپذیر شهد شهادت را نوشید و با لبیک بر حسین(ع) قدم در راه ولایت مداری و حق طلبی گذاشت و جانش را سپر دفاع از مرز و بوم ایران کرد.
شوق شهادت آرزوی دیرین محمد بنیادی

محمد درآخرین دیدارش با همسرش از آرزویش سخن گفته بود از سفری که دیگر بازنخواهد گشت و نصیبش شهادت خواهد شد.

گویی می دانسته است که به دیدار حق خواهد شتافت و بال و پر از این دنیای مادی خواهد کشید؛ او طعم لذت معنوی و الهی را کشیده بود و هیچ پایبندی به این دنیای مادی نداشت شاید به خاطر همین بود که بخش بیشتر درآمد زندگی اش را صرف کمک به نیازمندان و تهیداستان می کرد.

شهید محمد بنیادی، فرمانده تیپ حضرت معصومه (س)لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع) قم درزمان جنگ تحمیلی درشهر قم و درخانواده ای روحانی پا به عرصه وجود گذاشت.

دوران رویایی طفویت او با همه تلخی و شیرینی اش زود گذشت و او به دبستان قدم گذاشت؛ پس از گذراندن دوره راهنمایی به دروس حوزوی روی آورد وبه مدت سه سال به فراگیری این دروس اشتغال داشت و سپس به خدمت سربازی رفت.

دوران سربازی اش همزمان بود با دوران مبارزات مردم علیه حکومت طاغوت، پس از فرمان حضرت امام خمینی که از سربازان خواسته بود محل خدمت خود را ترک کنند، بلافاصله از پادگان فرار کرد و به صف مردم پیوست.

پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران؛ ابتدا به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد، سپس عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

با ورود به سپاه در بخش مبارزه با مفاسد اجتماعی و قاچاق مواد مخدّر مشغول خدمت شد، آنگاه برای مدتی مسئولیت یگان حفاظت از شخصیتها را به عهده گرفت.

با شروع جنگ تحمیلی به نبرد با بعثیان متجاوز برخاست و در جبهه مسوولیتهای گوناگونی از جمله، فرمانده گردان و فرماندهی تیپ را به عهده گرفت.

'بتول آقایی'همسر شهید محمد بنیادی درگفت وگو با ایرنا ، از خصوصیات اخلاقی و رفتاری همسرش می گفت که بعد از دوسال عقد بستگی شهادت فرصت زندگی به همسرش نداد و او آسمانی شد و خاطراتش در یاد و ذهن ها ماند.

وی افزود: در طول آشنایی اش با محمد هرگز عصبانیت او را ندیده بود و او نه تنها با خانواده بلکه با دوستان و آشنایانش نیز به تندی برخورد نکرده بود و همیشه با متانت و مهربانی رفتار می کرد،با اینکه شهید محمد بنیادی فرمانده تیپ حضرت معصومه (س) لشگر 17 علی ابن ابی طالب (ع) بود اما در برخورد با اطرافیان شوخ طبع و خوش رفتار بود.

آقایی ادامه داد: هم صحبتی و اهتمام به زندگانی اطرافیان از خصوصیات بارز این شهید بود، همسرش بیان می کند که او به خانه نیازمندان سرکشی می کرد و از حقوق ماهیانه اش خرج مخارج تهیدستان را می داد و به این امر را جز وظایف زندگی اش می دانست.

ساده زیستی و دوری جستن از تجملات از دیگر خصوصیات اخلاقی این شهید بود، خانم آقایی تعریف کرد وقتی که پدرش برای جهیزیه اش فرش دستباف خریده بود، محمد با اعتراض خواستار خرید لوازم خانگی ساده و بدون تشریفات شده بود.

همسرش به صداقت شهید محمد بنیادی در گفتار و کردار اشاره کرد و گفت: محمد با صداقت در رفتارش اعتماد همه را به خود جلب کرده و اهل دروغ و تزویر نبود.

وی گفت: محمد به دور از ریا کاری زندگی می کرد و تمام کارهایش را با نیت خالص و توکل بر خدا و ائمه معصومان(ع) انجام می داد، او چنان به اخلاص در عمل توجه داشت که نمی گذاشت اعمال الهی اش به شرک و ریا آلوده گردد.

اخلاق و کردار شهید محمد به گفته همسرش ریشه در تربیت خانوادگی اش داشت چرا که او درشهر مذهبی و مقدس قم و درخانواده ای روحانی متولد شده و زندگی می کرد.

احمد بنیادی برادر شهید  گفت: وقتی خبر شهادت محمد رسید همه منتظر چنین روزی بودیم چون می دانستیم که او به آرزویش رسید.

وی از آخرین لحظه خداحافظی برادرش می گوید که او در خداحافظی با مادرش به این سفر قول داده بود که اگر از این سفر برگشت به زندگی اش سامان دهد و جشن عروسی بگیرد ولی گویا با شهادتش به خانه اخروی رفت.

برادرش تعریف می کند که محمد هرگز از کارهای خود و مسئولیتهایش سخن نمی گفت و چنان رازدار و کم حرف بود که حتی خانواده اش از کارها و تلاشهایش بی خبر بودند این درحالی بود که به خانواده اش عشق می ورزید و از محبتش دریغ نمی کرد.

احمد بنیادی با ورق زدن خاطرات برادر شهیدش می گوید: او احترام ویژه ای به والدینش قائل بود و از همان دوره نوجوانی کمک خرج خانواده بود و اگر کاری به او محول می شود به صورت صحیح انجام می داد.

وی می گوید: محمد نسبت به والدینش مهربان و در برابر اوامر و نواهی آنان مطیع بود او به راحتی از حق خود می گذشت تا دیگری لذتی ببرد و آسودگی بچشد همچنین لذت زندگی اش را عشق بازی و راز و نیاز با معبود خود می چشید ، زمانی که سر برسجده می گذشت و برای نماز شب می ایستاد.

سرانجام این شهید بزرگ منش در عملیات والفجر 4 در 13 آبان سال 1362 در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و صورتش به شهادت رسید.

 

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده