قواعد قرآنی ضرورت وجود این بحث (بخش دوم)

امروزه مسلمانان بیش از هر زمان دیگری به تدوین دیدگاه های قرآنی و ارائه طرحی جامع از موضوعات و مسائلی که جامعه بشری با آن درگیر است، نیازمندند. برای دست یافتن به آموزه‌های قرآن راه شناخته شده تفسیر قرآن کریم است. تفسیر در میان مفسران همواره به دو روش انجام می یافته است. نخست تفسیر ترتیبی است که از دیرباز شیوه ای رایج بوده و غالب مفسران بر اساس چینش سوره های قرآن در مصحف شریف، به تفسیر پرداخته اند. و دیگری تفسیر موضوعی است که نسبت به روش پیشین نهالی نو پاست. تفسیر موضوعی باهدف کشف دیدگاه های قرآن در مسائل مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و ... به مثابه روشی نو در فن تفسیر به شمار می آید و اصطلاح جدیدی است که در قرن اخیر و در پرتو نهضت رجوع به قرآن کریم به بار نشسته است. مفسران در این نوع روش بدنبال فهم دیدگاه های نهایی قرآن در موضوعات مختلف بوده اند و سرّ روی آوری به تفسیر موضوعی در بین اندیشمندان اسلامی را می توان در کاربست بهتر و بیشتر پیام ها و مفاهیم قرآنی در جوامع بشری و پاسخ به نیازهای آنها در سبک زندگی و مسائل نوظهور خلاصه کرد. اما از آنجا که  در پی بحث از قواعد قرآنی علاوه بر دستیابی به فوائد و اهداف تفسیر موضوعی ، امتیازات و دستاوردهای بیشتری حاصل می گردد می توان این نوع نگاه به قرآن را نگاهی تازه تر با کارایی بیشتر بحساب آورد. قواعد قرآنی علاوه بر رفع خلأ در فهم دقیق ترو جدیدتر آیات و کاربست بهتر مفاهیم آن، می تواند تکیه گاه محکمی برای علوم مختلف باشد و بعنوان پایه استدلال و فهم بسیاری از مطالب مشکل علمی انسانی و غیر انسانی مورد توجه قرار گیرند. وشاید از همین رو است که قرآن می فرماید: وَنَزَّلْنَا عَلَیک الْکتَابَ تِبْیانًا لِکلِّ شَیءٍ1]  روشن است که این ویژگی در فهم بهتر آیات مبهم قرآن نیز راهگشا خواهد بود.  

 

 

۵
از ۵
۱۴ مشارکت کننده