۱۰.الإمام الرضا عليه السلام :يا عبد العظيم! ۱ أبلغ عنّي أوليائي السلام وقل لهم أن لا يجعلوا للشيطان على أنفسهم سبيلاً ومرهم بالصدق في الحديث وأداء الأمانة ومرهم بالسكوت وترك الجدال فيما لا يعنيهم وإقبال بعضهم على بعض والمزاورة؛ فإنّ ذلك قربة إلي ، ولا يشتغلوا أنفسهم بتمزيق بعضهم بعضا ؛ فإنّي آليت على نفسي إنّه من فعل ذلك ، وأسخط وليّا من أوليائي دعوت اللّه ليعذبّه في الدنيا أشدّ العذاب وكان في الآخرة من الخاسرين وعرفهم أنّ اللّه قد غفر لمحسنهم وتجاوز عن مسيئهم إلاّ من أشرك به أو آذى وليّا من أوليائي أو أضمر له سوءا؛ فإنّ اللّه لا يغفر له حتى يرجع عنه. فإن رجع وإلاّ نزع روح الإيمان عن قلبه وخرج عن ولايتي ولم يكن له نصيبا في ولايتنا وأعوذ باللّه من ذلك ۲ .
ترجمه :
۰.امام رضا عليه السلام به عبدالعظيم فرمود :به دوستانم سلام برسان و به آنان بگو شيطان را بر خود مسلّط نكنند و آنها را به راستگويى در گفتار ، اداى امانت ، سكوت و ترك منازعه در چيزهاى بيهوده فرمان ده و نيز با ديدار يكديگر و آمد و شد با هم كه اين عمل موجب نزديكى به من مى شود . دوستان من نبايد اوقات خود را به مخالفت و دشمنى با يكديگر مشغول سازند . من سوگند ياد كرده ام كه هر كس مرتكب اين گونه كارها شود و يا بر يكى از دوستانم غضب كند ، از خداوند بخواهم تا وى را در دنيا به سخت ترين عذاب گرفتار سازد و در آخرت از زيانكاران خواهد بود . دوستان مرا متوجه كن كه خداوند نيكوكاران آنها را آمرزيده و از بدكاران آنان در گذشته ، مگر كسانى كه شرك آورده و يا يكى از دوستان مرا رنجانده اند و يا بدخواه اويند . پروردگار از اين گونه اشخاص نخواهد گذشت و آنها را نمى بخشد ، مگر اينكه از نيت خود برگردند . اگر كسى از اين حالت بازگشت مورد آمرزش خداوند قرار خواهد گرفت؛ ولى اگر در اين حال باقى ماند ، خداوند روح ايمان را از دل او خارج خواهد ساخت و از ولايت من نيز بيرون مى رود و از دوستى ما اهل بيت هم بهره اى نخواهد داشت ، و من از اين شقاوت به خدا پناه مى برم .
شرح :
امام رضا عليه السلام در اين حديث به دوستان خود سلام مى رساند كه نشانه تواضع است و رعايت ادب ، آغازيدن با سلام . پس از سفارش به دورى از شيطان و جلوگيرى از تسلط او چند فرمان اخلاقى مى دهد كه به ترتيب عبارت اند از : ۱ . راستى؛ ۲ . اداى امانت؛ ۳ . سكوت؛ ۴ . ترك مجادله؛ ۵ . ديدار دوستان؛ ۶ . پرهيز از اختلاف؛ ۷ . آزار نرساندن؛ ۸ . بدخواه نبودن .
۱۰ / ۱ . راستى
صدق به معناى مطابقت گفتار با واقعيت خارجى و همسانى با حقيقت بيرونى است و خدا در قرآن كريم بدان مكرّر سفارش كرده و بر آن تأكيد ورزيده است . ۳ راستى ، جان سخن است ، برادرِ عدل و همزادِ عزّت و بزرگى . صدق ، سامان زندگى و نجات بخش انسان و زيبايى زبان است . راستى ، درى از درهاى بهشت و نشانه جوانمردى و كرامت انسان است و خداوند دستگير راستگو است و از اين رو ، عملش را نيز چون زبانش پاك و پاكيزه مى گرداند . راستى و درستى ، ركن ايمان و ستون اسلام است و زينت مسلمانى . از اين رو ، امام رضا عليه السلام در نخستين سفارش خود ، راستى را يادآور مى شوند ؛ همچون جدّ بزرگوارش امام باقر عليه السلام كه فرمودند : «تعلّموا الصدق قبل الحديث؛ ۴ پيش از سخن ، راستگويى را بياموزيد» . و صدق حديث در هر دو روايت ، اعم از سخنان معمولى و حديث به معناى مصطلح آن است . نكته قابل ذكر در اين ميان همراه كردن اين صفت انسانى با خرد است . امامان خود نمونه هاى صدق و درستى بوده اند و زبان حال و قال آنها يكى بوده است ، اما خود فرموده اند كه صدق و راستى همچون عدل نيست كه براى هميشه و در هر جا ، جامه حُسن بپوشد و جزء كارهاى ممدوح باشد . راستى در جايى نيكو است كه به كسى زيانى نرساند و دروغ در جايى بد است ك دروغگو را برهاند و ديگرى را برنجاند . راستى براى حفظ روابط اجتماعى و پاسداشت حقوق آدميان است و معنا ندارد كه ما سخن راستى بگوييم كه سرى بر باد دهد و زيانى عظيم را به كسى متوجه كند . از اين رو ، به گاه اصلاح ميان افراد و جلوگيرى از بروز اختلافات و فتنه ها ، فرمان سكوت ، توريه و حتى دروغ مصلحت آميز داده اند . اگر مى توان نگفت ، نگفت و اگر مى توان به تعريضها و گوشه ها و كنايه ها ، سخن را چرخاند و بى آنكه دروغ گفت ، راست را هم نگفت ، بايد چنين كرد و اگر هيچ نشد ، به دروغ روى آوريم ؛ اما راستِ زيانبار براى ديگران را بر زبان نياوريم .
۱۰ / ۲ . اداى امانت
امانتدارى از ويژگيهاى ايمان است ۵ و از برترين درجه هاى آن . خيانت در امانت از زشت ترين صفات و از زمره چيزهايى است كه خداوند در عدم اداى آن رخصتى به كسى نداده است و به گفته امام صادق عليه السلام مى بايد حتى به قاتل امام على و امام حسين عليهماالسلامنيز بازگردانده شود ۶ ، چه كوچك باشد و چه بزرگ . امانت و صدق ، با هم ارتباط دارند . در واقع ، امانت گونه اى درستى در كردار است و با قوت گرفتن روح امانتدارى ، انسان به راستگويى مى رسد ۷ . احاديث متعددى ، امانت و صدق را تنها نشانه هاى بى خطاى ايمان شمرده اند و نماز و روزه و حجّ و ديگر عبادتها را ، حتى اگر فراوان باشد ، نشانه كاملى نمى دانند ؛ زيرا ممكن است از روى عادت باشد . ۸ و امام صادق عليه السلام اين دو را لازمه هميشگى بعثت تمام پيامبران الهى دانسته و فرموده است : «إنّ اللّه عزّوجلّ لم يبعث نبيّا إلاّ بصدق الحديث وأداء الامانة الى البرّ والفاجر» ۹ . همو ، سبب ارتقاى امام على عليه السلام را به چنان منزلت بزرگى نزد پيامبر به سبب رعايت همين دو خصلت راستگويى و اداى امانت مى داند . ۱۰۱۱
۱۰ / ۳ . سكوت
سكوت ، ميوه عقل بارور و خردِ رهيافته به دين است . سكوت ، دريچه حكمت را بر مؤمن مى گشايد و او را از آفات فراوانى مى رهاند . انسان به گاه سخن ، در معرض لغزشهايى فراوان است ؛ لغزش زياده گويى ، بيهوده گويى ، غيبت ، تهمت و دروغ . سكوت به يكباره ، ما را از همه اينها ايمن مى سازد و از اين رو ، بهترين حافظ انسان است . سكوت ، بهترين ياور انسان در حوادث اجتماعى ، سياسى و روابط ميان فردى است . سكوت ، جلوگيرنده از افشاى اسرار است و پوشاننده جامه وقار بر انسان . انسان ساكت ، هيبتش فزونى مى گيرد و نشانه بردبارى و زيبايى و دانايى را در خود گرد مى آورد . انسان خاموش به بوستان انديشه ره مى يابد ، از خوشه هاى علم ، توشه بر مى گيرد ، راه ظلمانى را روشن مى نمايد و شيطان را مى راند و اين همه ، نه از سر غرور و عزلت و گوشه گيرى ، كه از سر حكمت و تفكّر است . انسان با ايمان ، سكوت را براى انديشيدن مى جويد و نه افسوس خوردن . سكوتش ، دشت انديشه است و نه ماتمكده غصّه و اينها همه را به اندازه دارد. و از اين رو ، به گاه نياز ، دهان باز و سخن و راز بر ملا مى كند و بسان پيامبر و اهل بيت پاكش ، سكوتش نيز فرياد است و بسى بلندتر ۱۲ . نكته مهم تر آنكه سكوت بايد به محبّت بينجامد و نه به كناره گيرى و دورى و اين گونه سكوت مورد توصيه اين حديث است و عطف «ترك جدال» و «اقبال بعض على بعض» و «زيارت يكديگر» بر همين نكته دلالت دارد .
۱۰ / ۴ . ترك مجادله
جدال گونه هاى متعددى دارد . از كشمكشهاى جزيى تا نزاع هاى سياسى و اجتماعى و اعتقادى . جدال ، نكوهيده است ، جز جدال نيكو كه براى هدفى درست و با شيوه اى صحيح انجام مى گيرد . جدال نيكو يعنى جدال با كافران و به قصد هدايت آنان و نه بر نمودن خود و نمايش داناييهاى نهفته مان ، و جدال نكوهيده يعنى جدال با دوستان و خويشان و همكيشان ، در امور جزيى و بيهوده . قرآن مجيد جدالهاى بدون علم و با توسل به باطل را جلو گرفته و آن را زاييده كبر و سلطه شيطان ۱۳ و اين گونه ستيزه جويان را مستحق كيفر الهى دانسته است . پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله جدال و پافشارى در آن را موجب گمراهى امتها و امام على عليه السلام آن را تباه كننده يقين دانسته اند . از اين رو ، امام رضا عليه السلام در اين حديث فرمان مى دهد كه دوستانش ، گرد اين بليّه و فتنه نگردند و اين معنا را نزد اصحاب خاص او مى يابيم . يونس بن عبدالرحمان ، كه از اصحاب اجماع و از بزرگ ترين ياران امام رضا عليه السلام است و امام رضا عليه السلام ديگر يارانش را براى يادگيرى و استفتا به او ارجاع مى داد ، در چنين مخمصه اى گرفتار مى آيد و دچار جدال ناسازگاران مى گردد ، اما در عوض كشمكش و ستيزه گرى ، با كمال بزرگوارى آرام و ساكت مى ماند و چون به او گفته مى شود كه عدّه فراوانى از همكيشانت از تو به بدى ياد مى كنند مى گويد : «اُشهدكم أنّ كلّ من له في اميرالمؤمنين عليه السلام نصيب فهو في حلّ ممّا قال ۱۴ ؛ هر كس را كه نصيبى از ولايت على عليه السلام دارد در هر چه گفته ، او را حلال كردم» . در اين روزگار ، ما به چنين كسان و اين گونه اخلاق ، سخت نيازمنديم : حفظ رابطه ولايى و نگسستن پيوندهاى الهى .
۱۰ / ۵ . ديدار دوستان
ديدار با دوست ، استوارى رشته محبّت را در پى دارد و پيوند دلها ، زندگى قلبها و پاكيزگى جانها را به ارمغان مى آورد . عقل را بارور و دين را احيا مى كند و نهال دوستى مى نشاند . از ملال و افسردگى جلو مى گيرد و اسباب نشاط و شادابى را فراهم مى آورد . آنكه به سوى خانه دوست روان است ، به سوى فردوس برين ره مى سپرد و زيارت دوست ، زيارت حق تعالى است . خدا خود ميزبان او است و اكرام ميهمان بر ميزبان لازم ، و خدا بر خود نبشته است كه وى را گرامى بدارد و بنوازد و پيشكشى كمتر از بهشت را هديه او نكند . ۱۵ ديدار برادران دينى ، به ويژه اگر با ياد اهل بيت عليهم السلامو خواندن حديث آنان همراه باشد ، موجب توجه افراد جامعه به يكديگر و رأفت و نرمى آنان با هم مى شود و راه رشد و نجات را به آنان مى نماياند . جالب توجه است كه امام عليه السلام اين زيارت را موجب قرب و نزديكى اصحاب يه ايشان مى داند و از اين نگاه ، ثمره ديگرى را بر زيارت اخوان و ديدار دوستان مترتب مى دارد .
۱۰ / ۶ . پرهيز از اختلاف
توصيه امام به پرهيز از اختلاف و دورى از دشمنى با يكديگر ، در راستاى دستور الهى و توصيه هاى همه پيامبران و به ويژه خاتم آنان است . قرآن ، اختلاف و دو دستگى را ، عقوبتى سخت براى امتها مى خواند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نتيجه آن را غلبه باطل گرايان بر حقّ پرستان مى داند . ستيزه جويى و كشمكش افراد و گروهها با يكديگر از ديرباز در ميان جوامع وجود داشته و موجب سلب نعمت و خلع جامه كرامت آنان گشته است . هلاكت بسيارى ملتها زاييده اختلاف بوده است و نامهربانى و ناسازگارى افراد با يكديگر به تضعيف آنان و تسلط شيطان انجاميده است . اختلاف و دو دستگى ، به ويژه اگر با جدال و قهر و هياهو همراه شود ، به آزردن كشيده مى شود و از اين رو ، امام رضا عليه السلام در اين حديث امر به ترك اختلاف و جدال و انجام ديدار و خاموشى گزيدن در كنار آن مى دهد و سپس با شديدترين وجه ، سوگند ياد مى كند كه هر كس كه به گرد اختلاف بچرخد و دوستى از دوستان حضرتش را برنجاند ، به سخت ترين عذاب دنيوى گرفتار آيد و در آخرت از زيانكاران گردد كه اين نشانه اهميت سترگ وحدت و دورى از تفرقه است .
۱۰ / ۷ . آزار نرساندن
آزردن مؤمن ، آزردن خداوند است و آزردن اولياى ولىّ ، آزردن ولىّ خدا است . امام رضا عليه السلام در اين حديث ، اختلاف و آزردن را به هم پيوسته مى بيند ؛ چه ، در ميان كشمكشها و درگيريهاى گروهى و فردى است كه سيل بدگمانيها ، تهمتها و بهتانهاى ريز و درشت ، فضاى ارتباط را آلوده مى كند و دود آزار را به چشمان نيمه باز مى رساند و انسان مسلمان را در صف مشركان و گاه بدتر از آنان قرار مى دهد . مگر امام صادق عليه السلام نمى فرمايد كه خداوند آزردن مؤمن را اعلان جنگ به خود تلقى مى كند؟! ۱۶ و پيشتر از امام صادق عليه السلام جدّ بزرگوارش پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله همين پيام را از خداوند تبارك وتعالى نقل نمى كند كه «من أهان لى وليّا فقد أرصد لمحاربتى» ۱۷ ؟ امام رضا عليه السلام نيز در اين حديث با پيروى از نياكان پاكش به حضرت عبدالعظيم عليه السلام مى فرمايند : «به دوستان من بفهمان كه خداوند از نيكوكار و بدكار آنان مى گذرد ، جز آن دسته كه براى خدا شريك نهند و يا دوستى از دوستانم مرا را بيازارند» .
۱۰ / ۸ . بدخواه نبودن
روح ايمان با انسان به دو گونه ارتباط بر قرار مى كند : موقتى و دائمى . احاديث ما ، ايمان اشخاص دسته اول را ، ايمان عاريتى و ايمان هميشگى دسته دوم را ، ايمان مستقر ناميده اند . بدخواهى براى ديگران و به ويژه اولياى ولىّ خدا و پيروان امام عليه السلام موجب كنده شدن روح ايمان از دل و جان انسان است و نشان دهنده ايمان عاريتى و ناثابت شخص بدخواه . امام رضا عليه السلام شخصى را كه به آزار دوستانش بپردازد و يا براى او بد بخواهد ، با مشركان همگن نموده و او را از دايره ايمان و ولايت بيرون ، و تا آن گاه كه از اين صفت زشت توبه نكند و باز نگردد ، از رحمت و غفران الهى نيز بى نصيبش مى داند و از اين همه شقاوت و شوربختى به خداوند پناه مى برد ؛ زيرا جز خدا نمى تواند ضمير و نهاد ناپاك چنين فرد بدخواهى را سامان بخشد ؛ چه بدخواهى ، بيمارى نهفته در ژرفاى جان است و خارج ساختن آن كار هر كس نيست و تا بيرون نرود ، روح بيمار گونه چنين شخصى ، روى سلامت و راحتى نبيند و لذت سرور از موفقيت ديگران را نچشد . چنين فرد شقاوتمندى ، نه دينش سالم مى ماند و نه كارش سامان مى پذيرد و نه عبادتش پذيرفته مى شود .
۱.تخاطب امام رضا عليه السلام و عبد العظيم بعيد مى نمايد و محتمل است كه در سند اصلى ، ابوالحسن عليه السلام يعنى امام هادى عليه السلام بوده است و به وسيله ناقلان بعدى به اشتباه تفسير به ابو الحسن الرضا عليه السلام شده باشد .(ر .ك: معجم رجال الحديث ، ج ۱۰ ، ص ۴۹) .
۲.الاختصاص ، ص ۲۴۷ .
۳.ر .ك : سوره توبه (۹) ، آيه ۱۱۹؛ سوره يوسف (۱۲) ، آيه ۷۰؛ سوره احزاب (۳۳) ، آيه ۲۳ و ۲۴؛ سوره زمر (۳۹) ، آيه ۳۳ .
۴.كافى ، ج ۱ ، ص ۱۰۴ ، ح ۴ .
۵.سوره مؤمنون (۲۳) ، آيه ۸ .
۶.صدوق ، امالى ، ص ۲۰۴ ، ح ۵ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۱۱۵ .
۷.ميزان الحكمه ، الأمانة ، آثار الامانة ، باب ۳۰۳ .
۸.ميزان الحكمه ، صدق ، صدق الحديث ، باب ۲۱۹۲ .
۹.كافى ، ج ۲ ، ص ۱۰۴ .
۱۰.ر .ك ميزان الحكمه ، الصمت ، باب ۲۳۲۷ «الصمت الممدوح» .
۱۱.ر .ك : سوره حج (۲۲) ، ۳؛ سوره مؤمن (۴۰) ، آيات ۴ ، ۵ ، ۳۵ ، ۵۵؛ سوره شورى (۴۲) ، آيه ۱۵ .
۱۲.خويى ، معجم رجال ، ج ۲۰ ، ص ۲۰۴ .
۱۳.ر .ك : ميزان الحكمه ، زيارة ، باب زوّار اللّه .
۱۴.كافى ، ج ۲ ، ص ۳۵۰ .
۱۵.كافى ، ج ۲ ، ص ۳۵۱ .