مردي، پسر پنج ساله خود را نزد امام صادق (ع) آورد و گفت: اين بچه مرا كلافه كرده است؛ مدام سؤال ميكند كه خدا را به من نشان بده و من نتوانسته ام جواب او را بدهم.
امام (ع) فرمودند: من، به او ياد ميدهم. سپس بدون آن كه كودك متوجه شود، امام (ع) دستور داد مقداري شكر در آب حل كرده و بياورند.
وقتي آن را آوردند، امام رو به كودك كرده وفرمود: بنوش! سپس از او سؤال كرد: چه مزه اي ميدهد؟ كودك گفت: شيرين است. حضرت فرمود: چرا شيرين است؟ او گفت: حتماً قند يا شكر داخل آن است. امام از كودك خواست كه قند يا شكر را در آب نشان دهد. كودك گفت: از مزه اش ميفهمم.
امام (ع) نيز فرمود: آفرين! خدا هم در اين عالم حضور دارد و همان لذّتهايي كه از مشاهدة كوه، دشت، طبيعت و بهره مندي از خوردنيها و ديگر زيباييها ميبري، بيان گر حضور خالق آنها يعني خداست كه با چشم نميتواني اورا ديد.
بنابراين همة اين نعمتها و لذّتها از جانب خداست؛ همان طور كه شيريني آب ليوان، به سبب وجود شكر است.