شعر دهه کرامت_حضرت معصومه(س)

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه تنهایی ام تویی

تنها دلیل این که من اینجایی ام تویی

هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا

بی اختیار سمت حرم می کشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل می کند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست می دهد

درهر نماز مسجد اعظم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم ،سینه زدن چیز دیگری است

زیباتر است ماه محرم کنارتو

ما باتو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

ما در کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

زیباترین خاطره هامان نگفتنی است

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی است

باران میان مر مر آیینه دیدنی است

این صحنه در برابر آیینه دیدنی است

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم وطایفه ما مردم قمیم

جارو کشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرفهای خود اصرار می کنم

در مثنوی ودر غزل اقرار می کنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

آیینه ایم ومحو تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ ونمکزار شور نیست

ما روبه روی پهنه دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما بیا

ما درجوار حضرت زهرا(س) نشسته ایم

ازما به جزبدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده