من عاشقم دو چشم خمارم خمار توست
دارو ندار من همه در اختیار توست
از من مگیر فاصله ای ارزوی من
این دل به هر کجا که روی در کنار توست
من سر بدار عشقم وزلف تو دار من
ای که صداقتت همه دارو ندار توست
رفتم که باده سر کشم و مست می شوم
دیدم قدح نشسته و چشم انتظار توست
هرگز کسی ندیده که خم خود شود
خمار خم خود خمار گشته واین کار کار توست
دل می دود به دشت تو همچون غزال مست
گیسو کمند کن که دل من شکار توست
تائب میان بیت غزلهای بیشمار
محو جلال و شوکت و شان و وقار توست
نقی عبدی (تائب) شاعر اهل بیت علیهم السلام
۵
از ۵
۷ مشارکت کننده