بقعه شاهزاده ابراهيم (علیه السلام)

بقعه شاهزاده ابراهيم (علیه السلام) سابقاً در يك كيلومتري خارج شهر بود كه اكنون در اثر گسترش و توسعه قم در ميان شهر قرار گرفته كه به اين نام دو امامزاده در داخل شهر قم وجود دارد:
الف ـ امامزاده ابراهيم (بخشي) (علیه السلام) واقع در خيابان امامزاده ابراهيم.
ب ـ امامزاده ابراهيم (علیه السلام) واقع در گلزار شهداء جنب بقعه منسوب به علي بن جعفر (علیه السلام) كه مفصلاً در حالاتش سخن رانده شد.
اما مدفون در بقعه مورد نظر چه كسي مي باشد ميان علماء انساب و مورخين اختلاف است كه عبارتند از:
1ـ مرحوم ناصر الشريعه در كتاب خود سه احتمال داده است كه چنين است:
اول ـ احتمالاً ابراهيم بن محمد بن حسن بن ابراهيم بن احمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) باشد. دوم ـ احتمالاً محمد بن حسن بن احمد بن اسحاق بن ابراهيم بن احمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر باشد.
سوم ـ اينكه محمد بن اسحاق بن موسي بن اسحاق بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) باشد كه دلائلي بر ضعيف بودن بودن احتمالات بالا داده مي شود كه اولاً در شماره يك اصلاً در كتب انساب فرزندي براي احمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) بنام ابراهيم ذكرنشده و صاحب كتاب الشجرة المباركه و كتاب فخري هم اعقاب احمد بن موسي الثاني بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) را از چند فرزند ديگر بنامهاي: الف ـ علي ابو محمد الاحوال كه سيد طالبيين در عراق بوده كه زهد او مثل زهد حضرت امام علي (علیه السلام) تشبيه شده است.
ب ـ حسين ابو عبدالله كه اهل قرآن و حديث بود.
ج ـ اسحاق الازرق كه در بغداد مي زيست.
د ـ محمد ابوالحسن در شهر ري مي زيسته و عقب او هم بسيار قليل مي باشد؛ اما در شماره دوم كه نوشته شده موسي بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) در هيچ يك از كتب انساب براي ابراهيم الثاني فرزندي بنام موسي ثبت نگرديده لذا اين احتمال هم پذيرفته نمي شود؛ اما در احتمال سوم گفته شده محمد پسر اسحاق بن موسي بن اسحاق در اين بقعه دفن است دليلي بر آن اقامه نگشته و مجرد احتمال و يا اينكه چون پدر محمد جناب شاهزاده اسحاق بن موسي بن اسحاق بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) در روستای ميم از قراي اطراف قم دفن مي باشد را نمي توان دليل بر مدفون بودن فرزند وي در اين مكان تصور كرد پذيرفته نمي شود خصوصاً دلائلي بر مدفون بودن دو شاهزاده از پدر و پسر در دست است كه جناب علامه نسابه حضرت آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي النجفي و علامه نسابه عباس فيض بر آن تصريح نموده اند.
اما مرحوم فيض از مرحوم علامه نسابه مرعشي النجفي در كتابش نوشته كه در اين بقعه دو امامزاده جليل (پدر و پسر) به اسامي ابي جعفر محمد بن محسن بن ابراهيم عسكري بن موسي ابي السبحه ابن ابراهيم المرتضي به امام موسي الكاظم (علیه السلام) و فرزندش شاهزاده ابو اسماعيل ابراهيم مدفونند كه بواسطه آثار تاليفي شاهزاده ابراهيم اين بقعه و بارگاه به نام وي شهرت يافته است و در كتيبه ايوانچه مدخل بقعه هم حالات و آثار اين دو شاهزاده با استخراج نسب از مرحوم آية الله العظمي مرعشي (رحمة الله علیه) بر روي كاشيهاي ملون چنين نوشته شده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. در اين بقعه مباركه بطوريكه آقاي ابوالمعالي شهاب الدين مشهور بالنجفي الحسيني الحسني المرعشي تعيين نموده اند دو نفر از خاندان حضرت رسالت يكي سيدجليل ابواسماعيل ابراهيم بن ابي جعفر محمد بن ابيطالب المحسن بن ابي الحسن ابراهيم العسكري ابن موسي الثاني ابي السبحه بن ابراهيم المرتضي بن سيدنا ومولينا الامام موسي بن جعفر(علیه السلام) و ديگري سيد ابو جعفرمحمد پدر بزرگوار ايشان مدفون مي باشد و سيد ابوجعفر با عم خود اسحاق كه بين ساوه و آوه در بقعه معروف به شاهزاده اسحق مدفون است از عراق عرب مهاجرت به قم نمودند. نظر به اينكه شاهزاده ابراهيم از بزرگان علماء و محدثين بوده و كتب بسياري از جمله كتاب الامامه و كتاب القضاء و غيرهما تاليف نموده بقعه منوره به اسم ايشان مشهور شده و فوت شاهزاده ابراهيم در حدود سنه چهارصد هجري و ساختمان اين روضه منوره بنا به فرمايش صاحب منتقلة الطالبين و به طوري كه درسفرنامه خوزستان مرحوم نجم الدوله حاجي ميرزاعبدالغفارخان مهندس نوشته شد بين سنه 700 يا 800 هجري بوده است و جناب مستطاب آقاي حاجي حسينعلي گرجي آشتياني باني شده به سعايت جنابان حاجي ميرزا محمد و حاجي ميرزا محمد علي اخوان شاكري خرازي قمي به تعميرات اين بقعه اقدام و در اول شهر رجب 1357 هـ.ق تعميرات آن خاتمه يافت اميد است كه مؤمنين و زائران اين آستان باني وساعي را از دعاي خير فراموش نفرمايند». همانطوريكه از كتيبه فوق معلوم گشت ديگر هيچ جاي ترديد نيست كه مدفون در اين بقعه دو شاهزاده (پدر و پسر) باشند. خصوصاً اينكه مرحوم علامه نسابه آيه الله العظمي مرعشي نجفي (رحمة الله علیه) هم نسب اين دو شاهزاده را تصريح نموده اند.
پاره اي از حالات اجداد شاهزاده ابراهيم (بخشي): قبل از آنكه وارد بحث شويم بايد متذكر شد كه در اكثر كتب تاريخي كه در زمينه امامزادگان قم نوشته اند در كنار اسم شاهزاده ابراهيم كلمه بخشي را پيوست داده اند و براي اين مطلب هم جتي الان در هيچيك از كتابهاي موجود دليلي را ثبت نكرده و اگرهم قائل به ملقب بودن آن شاهزاده به بخشي شويم لازم است كه در كتب انساب و يا تراجم و رجال اشاره اي شده باشد؛ لذا احتمال داده مي شود كه ماده تاريخ بناء يا تعمير آن كلمه بخشي (912) بوده و براي فرق گذاشتن بين دو شاهزاده مدفون به ا ين نام كه قبلا اشاره شد ملقب به بخشي نموده و حتي الان به عنوان شاهزاده ابراهيم بخشي خوانده مي شود. همانطوريكه در سلسله نسب شاهزاده ابراهيم بيان گرديد جد اعلاي نامبرده هم جناب امامزاده واجب التعظيم الاصغر ملقب به مرتضي است كه بنا به عقيده نگارنده اين كتاب در شهر كاشمرمدفون مي باشد. به هر حال در اينجا مختصري از حالات اين سيد جليل القدر را به خوانندگان عزيز تقديم مي نمايم. ابراهيم اصغر ملقب به مرتضي فرزند حضرت امام موسي بن جعفر (علیه السلام) سيدي بزرگ و با سخاوت و شجاع بوده وسيد تاج الدين در غاية الاختصار اورا شيخي كريم و بزرگوار توصيف نموده است و حضرت امام موسي الكاظم (علیه السلام) قبل از ولادتش خبر داده كه يكي از همسرانم فرزندي خواهدآورد كه در ميان فرزندانم در سخاوت و شجاعت و عبادت كسي از او پيشي نخواهد گرفت، ابراهيم اصغر جد سيد رضي و سيد مرتضي است؛ زيرا اين دو برادر فرزندان ابي احمد نقيب حسين بن موسي بن محمد بن ابراهيم بن موسي بن جعفر (علیه السلام) مي باشند، بايد توجه داشت كه چون ابراهيم اكبر صاحب ابي سرايا خروج نمود و جنگهائي داشته است؛ لذا مورخين نوعاً هر مطلبي را كه با نام ابراهيم مطرح شده بنام ابراهيم اكبر كه امير مكه و يمن بوده به حساب آورده اند در حاليكه چنين نيست؛ بلكه هر جا كه از تقوي و عبادت و سخاوت تعريف شده مربوط به ابراهيم اصغر (مرتضي) مي باشد و حتي اشتباهاً لقب مرتضي را به امير يمن داده اند، ابراهيم المرتضي بن موسي الكاظم (علیه السلام) بنابر قولي درسال 210 هـ.ق در بغداد زندگي را به درود گفت ولي نظر نگارنده اين كتاب چنين است كه چون وي به امامت برادر بزرگوارش امام رضا (علیه السلام) قائل بوده و از حضرتش جديث نقل مي كرده و در مجالس علناً مردم را به امامت برادر بزرگوارش امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام) دعوت مي نموده؛ لذا چون مأمون عليه اللعنه اساس حكومت خود را در خطر مي ديد و اين سيدجليل القدر را تحت الحفظ به مرو دعوت نموده و عاقبت وي را با زهر شهيد مي نمايد. پس معلوم گرديد كه حضرت امام موسي كاظم (علیه السلام) را دو پسر بنام ابراهيم بوده كه مرحوم علامه سيد بحرالعلوم و ديگرعلماء انساب و رجال و مورخين در كتبشان به آن تصريح نموده اند و جناب سيد بحرالعلوم چنين اضافه مي كند كه ظاهراً امام كاظم (علیه السلام) دو پسر بنام ابراهيم داشته بدليل نص صاحب كتاب عمدة الطالب و غير او از علماي انساب و اينكه دانشمندان انساب از ديگران داناترند به علاوه گفتار ديگران صراحت بر انحصار ندارد و لذا معارض نمي باشد مخصوصاً كه صاحب عمده الطالب ابراهيم اكبر را پيشواي زيديه و كسي كه در يمن خروج كرد معرفي مي نمايد و او بود در بغداد به دست مأمون مقتول گشت.
در كتاب منتهي الامال به نقل از عمدةالطالب مسطور است كه ابراهيم اصغر بن امام موسي كاظم (علیه السلام) ملقب مرتضي مادرش ولدي بوده از اهل نوبه و زنگبار و اسمش نجيه يا نجيبه مي باشد كه عقب او از دو پسرش بوده است. چنانچه بالا گفته شد جناب ابراهيم الاصغرالمرتضي بنابرقولي دو فرزند بنام موسي مكني به ابي سجه و جعفر و بنابر قول ديگر سه فرزند همان دو باضافه اسماعيل دارا بوده است.
ذكر حالات موسي ابي السبحه بن ابراهيم المرتضي، جد سوم شاهزاده ابراهيم: معلوم گرديد كه براي امامزاده ابراهيم المرتضي دو و يا بنابر قولي سه پسر به اسامي موسي الاصغرالثاني مكني به ابي السبحه، جعفر و اسماعيل بوده است.
در كتاب منتهي الامال نوشته شده كه موسي ابي سبحه از اهل صلاح و عبادت و ورع و فاضل بوده است و روايت مي كرد حديث را از اجدادش روايت سلسله الذهب را كه مي فرمود: خبر داد مرا پدرم ابراهيم كه گفت حديث كرد مرا پدر امام موسي كاظم (علیه السلام) كه گفت حديث كرد مرا امام صادق (علیه السلام) و ... كه حديث كرد مرا اميرالمؤمنين (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه حضرت فرمود حديث كرد مرا جبرئيل از خداي تبارك و تعالي كه فرمود: لا اله الا الله دژ و حصارمن است پس هر كه بگويد آن را داخل شود در حصار من و كسي كه داخل شود در حصار من ايمن خواهد بود از عذاب من.
مرحوم شيخ عباس قمي اضافه مي كند كه جناب موسي ابي سبحه در بغداد فوت نمود و قبرش در مقابر قريش در جوار پدر و جدش مي باشد.
مرحوم عباس فيض در كتاب خود به نقل از تاريخ قم چنين مي نويسد كه: «موسي بن ابراهيم المرتضي درسال دويست هجري هما سالي كه حضرت رضا (علیه السلام) از مدينه به طرف مرو هجرت فرمود در يمن عليه مامون خروج كرد و دعوي امامت نمود و مدت سه سال در آنجا توقف داشت تا آنگاه كه حمدوية بن علي بن عيسي بن ماهان او را از يمن اخراج كرد و سپس به مكه معظمه آمد و مردم را به خلافت مأمون دعوت كرد و بالجمله حالات چندي بر او نگذشت تا به بغداد درآمد و در ماه ربيع الاول سال 221 هـ.ق در همانجا وفات يافت و در مقابر قريش مدفون گشت» بايد گفت كه روايت فوق با قول مرحوم شيخ عباس قمي كه از تاج الدين بن زهره حسيني فضائل موسي را نقل نموده كاملاً برعكس وتضاد دارد و مضافاً در اكثر كتب هم از عبادت و ورع خبرداده اند تا جائيكه وي بر اثر عبادت و گفتن ذكر به ابي السبحه ملقب گشته چگونه ممكن است كه وي دعوي امامت داشته باشد، شايد مؤلف تاريخ قم كه مرحوم عباس فيض ازآن تبعیت نموده در ذكر اسامي آن اشتباهي صورت داده، چونكه دعوي امامت چنانكه خواهد آمد ابراهيم اكبر نموده بود كه بر عليه دستگاه خلافت مأمون با ابوالسرايا در يمن خروج كرد و اگر هم مراتب فوق مبني بر خروج موسي ابي السبحه حقيقت داشته باشد لازم است كه صاحب مقاتل الطالبين در بخشي كه راجع به خروج نمودن سادات در ادامه حركت ابو السرايا دارد در كتابش نقل مي نمود. به هر حال در كتب انساب مسطور است كه موسي ابي سبحه را 32 فرزند بود كه از هشت تن آنها عقب مانده كه به اسامي زير است:
1ـ ابوجعفر اعرج بنام محمد كه از علماي بغداد شمرد شده است. 2ـ ابوالحسن عسكري بنام ابراهيم. 3ـ ابوعبدالله دينوري بنام احمد. 4ـ ابو محمد بنام عبدالله. 5ـ جعفر كه اين پنج تن در كوفه متوقف بوده اند. 6ـ ابوالقاسم بنام عبيدالله 7ـ ابوعبدالله 8ـ ابوالحسن دينوري بنام عيسي كه اين هشت تن داراي اعقابند. 9ـ ابوسليمان داود. 10ـ ادريس. 11ـ محمد 12ـ اسحاق 13ـ هارون 14ـ احمد الاصغر 15ـ اسماعيل 16ـ زيد 17ـ موسي 18ـ سليمان 19ـ محمد 20ـ ابومحمد حسن 21ـ عبدالوهاب 22ـ فضل 23ـ عبدالواحد 24ـ يحيي 25ـ علي 26ـ جعفر 27ـ ابوالفضل 28ـ عبدالودود 29ـ اسحق الصغر 30ـ ابوالعباس 31ـ قاسم كه اين بيست چهار تن بدون عقب بوده اند... .
پس معلوم گردید که حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام) را دو پسر بنام ابراهیم بوده که مرحوم علامه سید بحرالعلوم و دیگر علماء انساب و رجال و مورخین در کتبشان به آن تصریح نموده اند. بدلیل نص صاحب کتاب عمده الطالب و غیر او از علماى انساب و اینکه دانشمندان انساب از دیگران داناترند، به علاوه گفتار دیگران صراحت بر انحصار ندارد و لذا معارض نمى باشد مخصوصاً که صاحب عمده الطالب ابراهیم اکبر را پیشواى زیدیه و کسى که در یمن خروج کرد و در بغداد به دست مأمون به قتل رسید، معرفی می نماید. (عمده الطالب صفحه 196 و 201، منتهى الآمال جلد 2 صفحه 403، اعیان الشیعه جلد 2 صفحه 228، رجال سید بحرالعلوم جلد 1 صفحه 425، ترجمه مقاتل الطالبین صفحه 491 تا 497، قاموس الرجال جلد 1 صفحه 208، سراج الانساب صفحه 72، الشجره المبارکه صفحه 76 و 77، جامع الانساب جلد 1 صفحه 84، شاگردان مکتب ائمه (علیهم السلام) جلد 1 صفحه 27).
در کتاب منتهى الآمال (جلد 2 صفحه 403) به نقل از عمده الطالب مسطور است که نام مادر ابراهیم اصغر بن امام موسى کاظم (علیه السلام) ملقب به مرتضى، نجیه یا نجیبه معروف به ام ولدى از اهل نوبه و زنگبار بوده که عقب او از دو پسرش می باشد. چنانچه گفته شد جناب ابراهیم الاصغر المرتضى بنابر قولی صاحب دو فرزند بنام موسى (مکنى به ابى سبحه) و جعفر بوده و بنابر قول دیگر دارای سه فرزند به نامهای مذکور به اضافه اسماعیل بوده است. (الشجره المبارکه صفحه 82، سراج الانساب صفحه 77، انساب فخرى صفحه 10).
ذکر حالات موسى ابى السبحه بن ابراهیم المرتضی، جد سوم امامزاده ابراهیم (علیه السلام)
در کتاب منتهى الآمال (جلد 2 صفحه 403 و 404) نوشته شده که موسی ابى سبحه از اهل صلاح و عبادت و ورع و فاضل بوده است و حدیث سلسله الذهب امام رضا (علیه السلام) را از اجدادش نقل می کرد. مرحوم شیخ عباس قمى می گوید که جناب موسى ابى سبحه در بغداد فوت نمود و قبرش در مقابر قریش در جوار پدر و جدش مى باشد.
مرحوم عباس فیض در کتاب بدر فروزان (صفحه 8) به نقل از تاریخ قم چنین مى نویسد که: "موسى بن ابراهیم المرتضى در سال دویست هجری همانسالى که حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه بطرف مرو هجرت فرمودند، در یمن علیه مأمون خروج کرد و دعوى امامت نمود و مدت سه سال در آنجا توقف داشت تا آنگاه که حمدویه بن على بن عیسى بن ماهان او را از یمن اخراج کرد و سپس به مکه معظمه آمد و مردم را به خلافت مأمون دعوت کرد و بالجمله حالات چندى بر او نگذشت تا به بغداد درآمد و در ماه ربیع الاول سال 221 هـ.ق در همانجا وفات یافت و در مقابر قریش مدفون گشت".
در کتاب منتهى الامال (جلد 2 صفحه 404) به نقل از کتاب عمده الطالب مسطور است که اعقاب موسى ابى سبحه بن ابراهیم المرتضى از هشت فرزند او می باشد که از آن میانه چهار تن به اسامى ابوالقاسم عبیدالله، ابوالحسن عیسی، ابوالحسن على و جعفر دارای اعقاب اندک بوده اند و چهار نفرشان هم که محمد اعرج و احمد اکبر و ابراهیم عسکرى ابوالحسن و حسین قطعى باشد اعقابى بسیار دارند و فقط جناب داود بن موسى بن ابراهیم است که اعقابى داشته اما منقرض گشته و بنابر احتمالى در طهران مدفون مى باشد؛ اما ابراهیم ابوالحسن العسکرى جد دوم امامزاده ابراهیم، از پنج پسر نسل داشت که عبارتند از:
1ـ اسحاق ابو عبدالله
2ـ قاسم الاشج
3ـ محمد ابوجعفر الرقعى الزنجانی
4ـ الحسین ابوعبدالله الکوفی
5ـ المحسن ابوطالب
که براى هر کدام اعقابى است (انساب فخرى صفحه 10 و الشجره المبارکه صفحه 85).
و براى محسن ابوطالب چند پسر است که از آن جمله، جناب امامزاده ابى جعفر محمد پدر پسر سید جلیل القدر عالم، فاضل و محدث جناب امامزاده ابواسماعیل ابراهیم مى باشد.

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده