شعر زمینه امام کاظم

 

#شهادت_موسی_بن_جعفر 
#زمینه #امام_کاظم 
#شهادت_امام_کاظم 


کنج این زندون سرد و سوت وکور
خاطرات بد داره میشه مرور
دوست دارم امشب بگیری دستمو
به دل پرخون من افتاده شور

دله پریشونم ، امشب چه آشوبه
براتو دلتنگه تو سینه میکوبه
نمیبینی حال زار منو خوبه

رضا دلتنگته بابا
بیا دیدار من بیا
بازم دست منو بگیر
بپرس حالمو این شبا

غریب آقام غریب آقام
غریب آقام غریب آقام

بند دوم 

کوه درد و غم میون سینمه
نمیزاره نفسام بالا بیاد
لخته لخته خون میافته از لبم
کاش میشد که مادرم اینجا بیاد

پای منو بسته ، زنجیر سنگینی
زخمی شده پاهام ،حالم رو میبینی
ببخش اگه پیشم روخاکا میشینی

بگیر رو دامنت سرو
ببین این چشماى ترو
تو هم میشنوی گریه و
آهه لبهای مادرو

غریب آقام غریب آقام
غریب آقام غریب آقام

بند سوم

آرزوی پدر اینه دم مرگ
سرشو پسر به دامن بگیره
وای از اون روزی که یه یاس جوون
اربن اربا پیش باباش بمیره

ببینه افتاده ، رو خارای صحرا
هرتکه ی پیکر یک سمته واویلا
داغ جوون خیلی سخته برا بابا

سرو میگیره روی پا
تنو میچینه رو عبا
ولی باچه رویی بره
دیگه بسمت خیمه ها

غریب آقام غریب آقام
غریب آقام غریب آقام
 

۵
از ۵
۲۰ مشارکت کننده