حیاء در اظهار ندانستن

حیاء در اظهار ندانستن.در اظهار ندانستن نباید حیاء کرد.

خجالت در ابراز ندانستن بسیار مورد ابتلا مردم است. چیزی را از انسان سؤال می‌کنند و او نمی‌داند، اما خجالت می‌کشد یا دون شأن خود می‌داند که بگوید نمی‌دانم و یک چیزی از پیش خود می‌سازد و پاسخ می‌دهد؛ این کار جفای به مخاطب است و اگر سؤال دینی باشد، جفای به دین خدا است.و در همین رابطه در سوره اسراء آیه 36 می فرماید::

وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا؛ از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چراکه گوش و چشم و دل، همه مسئول اند.

لذا اگر چیزی از پیش خود گفتی در حقیقت مخاطب جواب دینی خود را دریافت نمی‌کند و ممکن است در ذهن او نسبت به اصل دین خدشه‌ای ایجاد شود. بنابراین باید تمرین کنیم اگر چیزی را نمی‌دانیم با صراحت و با صدای رسا بگوییم نمی‌دانم.

همچنان که از امیر المؤمنین(علیه السلام)نقل شده است:لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ‏ أَنْ‏ یَقُولَ‏ لَا أَعْلَمُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْ‏ءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ.

حکمت ۸۲ نهج البلاغه

هیچ کس نباید از اعلام «نمى‏‌دانم» به وقت پرسش شدن از چیزى که نمى‏‌داند خجالت بکشد و هیچ کس نباید از آموختن علمى که دارا نیست شرم نماید.

در روایت دیگری پيامبر اسلام(صلّی الله علیه ۸)به اباذر می فرماید::mega:

يا أبا ذَرٍّ ، إذا سُئلتَ عن عِلمٍ لا تَعلَمُهُ فَقُل : لا أعلَمُهُ تَنجُ مِن تَبِعَتِهِ ، و لا تُفْتِ بما لا عِلمَ لكَ بهِ تَنجُ مِن عَذابِ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ 

مکارم اخلاق ص۴۶۰
اى ابوذر! اگر درباره چيزى از تو سؤال شد كه نمى دانى ، بگو : نمى دانم، تا از پيامدهاى آن خلاص شوى و درباره آنچه نمى دانى فتوا مده، تا از عذاب خدا در روز قيامت نجات يابى .

داستانی را از مرحوم میر داماد نقل می‌کنند. بودجه‌ای از طرف شاه عبّاس برای او برقرار شده بود که حوزۀ علمی تشکیل بدهد. شاه عبّاس جاسوسی هم گذاشته بود که به او خبر بدهد در آن‌جا چه اتّفاقاتی می‌افتد.

 یک روز این جاسوس دید جناب میر داماد بعضی از سؤال‌ها را پاسخ می‌دهند اما در پاسخ به بسیاری از پرسش‌ها می‌گوید: نمی‌دانم. جاسوس ناراحت شد و گفت: شما این مقدار زیاد از بودجه را مصرف می‌کنید که بدانید!
میر داماد جواب داد: این پولی که من از شاه عبّاس می‌گیرم برای چیزهایی است که می‌دانم، اگر بخواهد پول چیزی را که نمی‌دانم به من بدهد صد خزینۀ شاه عبّاس هم کفایت نمی‌کند!

واقعیّت هم این است، همیشه ندانسته‌های ما بیش از دانسته‌های ما است، پس انتظار نداشته باشیم هر چه از ما می‌پرسند باید حتماً جواب بدهیم. در چنین موقعیّت‌هایی باید انسان به راحتی بگوید «نمی‌دانم». پدر به فرزند بگوید نمی‌دانم، می‌پرسم و جواب را به تو می‌گویم. گویندۀ دینی نیز به همین صورت.

ابن جوزی یکی از خطبای معروف زمان خودش بود. رفته بود بالای منبری که سه پله داشت و برای مردم صحبت می کرد. 

زنی از پایین منبر بلند شد و مسئله ای از او پرسید.ابن جوزی گفت : نمی دانم.زن گفت: تو که نمی دانی چرا سه پله بالاتر از دیگران نشسته ای ؟

جواب داد: این سه پله را که من بالاتر نشسته ام به آن اندازه ای است که من می دانم و شما نمی دانید، بنابراین به اندازه معلوماتم بالا رفته ام و اگر به اندازه مجهولاتم می خواستم بالا بروم لازم بود که یک منبری درست کنم که تا فلک الافلاک بالا می رفت.

سیره نبوی ، ص 114
 

۵
از ۵
۱۴ مشارکت کننده