مصاحبه با استاد فلاح قسمت اول

 

گفتگو با شاعر اهل بیت حاج رضا فلاح (امین)

مداح باید گرای شعر را بگیرد

 

شهر مقدس قم همواره مركز نشر فضائل اهل بیت(علیهم السلام)بوده و به واسطه وجود مرقد نورانی كریمه اهل بیت(س) و حوزه مقدسه علمیه به مركز جهان تشیع مبدل  گردیده است. عطرنفس اولیاء الهی و مراجع عظام تقلید قم را به یك شهر كاملا علمی مبدل نموده است. در این فضای معنوی و دل انگیز شعرا و مادحین قم هم از نمك خاصی برخوردارند و نمی ازیم كمال كریمه اهل بیت(س)به آنها رسیده است. و«نم به یم چون رسد نم نباشد»دریای بیكران مدایح و مراثی آل محمد(ص)درقالب شعرآیینی از قم سرچشمه می گیرد.یكی از این چشمه های جوشان شاعرگرانقدر «حاج رضا فلاح» است كه حقیقتا تخلص امین زیبنده اوست. او امانت دارست. درشعرش،در كلامش در موعظه اش همه امانتداری موج می زند. خودش می گوید به لحاظ اینكه حضرت آقا(مقام معظم رهبری)هم تخلص امین دارد.بیشتر سعی می كنم حرمت این تخلص را حفظ كنم توفیق رفیق راهمان شد تا با اشاره به گفتگو بنشینم.از فرزند برومندش امیرفلاح كه ما را در تهیه این گفتگو یاری كردند،تشكر می كنیم.  

 

==============================================================

 

در ابتدای سخن لطفاً خود را به طور کامل معرفی کنید؟

 با سلام و صلوات بر محمد و اهلبیت اطهار آن حضرت و درود بر سربازان جبهۀ فرهنگی مکتب علوی ،فاطمی ، حسینی و مهدوی مخصوصاً شاعران و مداحان و ذاکران آستان مقدس آل الله  .  بنده غلامرضا فلاح اصل هستم ،که معروف به رضا فلاح می باشم با تخلص شعری «امین» و بخشی از مسئولیت هایم ، نمایندۀ بنیاد دعبل خزاعی در استان قم ، مدیر مجمع نغمه سرایان آل محمد(ص)استان قم که بیش از 30 سال است وظیفۀ آموزش و تربیت مداحان و شناسایی و پرورش  استعدادهای شعری را به عهده دارد و مسئول انجمن نغمه سرایان کوثر قم (جلسه آموزشی مداحی به روش اصولی) ، دبیر اجرایی و عضو هیئت مدیره کانون شاعران و مداحان استان قم هستم و بعضی مسئولیت های فرهنگی و آموزشی دیگر در استان . در خانواده ای مذهبی و متوسط جامعه در شهر قم به دنیا آمدم و تحصیلاتم را تا مقطع دیپلم ادامه دادم و پس از آن توفیق مطالعه کتب دانشگاهی مربوط به ادبیات فارسی را در کنار کتب تاریخی و مقتل به صورت مستمر داشته ام و خداوند دو پسر و دو دختر به بنده عطا کرده است که فرزند اوّلم دختر است که تحصیلات عالیه ی او در جامعه الزهراء قم و حوزه ی علمیه ی بانو امین تهران بوده و فرزند دوم  محمد که در رشته ی مهندسی عمران ترم هفتم و فرزند سوم امیر در رشته ی نرم افزار کامپیوتر تحصیل می کنند و فرزند چهارم این حقیر در پایه ی چهارم ابتدایی مشغول تحصیل است .

از چه زمانی به شعر گفتن روی آوردید؟

از پایه ی سوم ابتدایی قریحه ی سرودن در ذهنم به ودیعه در آمد گرچه نمی توان نام آن سروده ها را شعر گذاشت لکن آغازی بود برای سرودن لذا می توان گفت با لطف الهی این توفیق در سن ده سالگی نصیب این حقیر شد قبل از آنکه حتی بفهمم شعر یعنی چه .

دلیل انتخاب «امین» برای تخلصتان  چه بود؟ و احساستان از اینکه تخلصتان با تخلص حضرت آقا یکی می باشدچیست؟

دلیل انتخاب تخلص امین برای اشعارم عنایتی بود که از لطف الهی و توفیق زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) در ایام ولادت رسول گرامی اسلام (ص)و میلاد امام جعفر صادق(ع) به واسطۀ فرزندم محمد که ایشان هم مورد عنایت ویژۀ حضرت امام حسین (ع)در سن 6 سالگی قرار گرفته بود و در آن سفر پر برکت حدود 8 یا9 سال داشت به بنده انتقال یافت و قبل از آن هم در حالاتی خاص علائمی را دالّ بر انتخاب این تخلص دریافت کرده بودم و اشارۀ فرزندم در آن ایام که میلاد (محمدامین (ع)  )هم بود تأییدی شد بر آن علائم و از آن زمان در اشعارم (امین) تخلص نمودم ، پس از گذشت چند سال از این موضوع در نشریه ای دیدم شعری از مقام معظم رهبری به چاپ رسیده و تخلص ایشان هم امین است ، تصمیم گرفتم نامه ای به حضرت آقا بنویسم و از ایشان کسب تکلیف کنم  اما از اینکه این حقیر ذره ای هم در مقابل آن خورشید درخشان بلند سپهر معرفت نیستم به خود اجازۀ چنین اساعۀ ادبی را ندادم اما باید بگویم که حضرت آیت الله  خامنه ای امین دین خدا و حضرت ولی عصر «عج» و امین امت اسلام هستند و بنده مقلد و مرید ایشان که عمر و عزت و سلامتشان به بلندای آفتاب باد و در رابطه با احساسم از اینکه تخلص حضرت آقا هم امین است باید عرض کنم در جلسات آموزشی مداحی و هیئات دیگر به دوستانم مکرر گفته ام من عاشق آقا هستم و قلبی که در سینۀ من می تپد متعلق به آقاست و از اینکه امین و امانت دار این قلب در وجودم هستم احساس افتخار و غرور و عزت و سعادت می کنم و خدا را گواه می گیرم بر صحت گفتارم .

 

آیا خاطره ای دارید از اینکه شعری درمحضر حضرت آقا خوانده باشید و  یا اینکه خاطره ای به خاطر یکی بود ن تخلصتان با معظم له دارید ؟

در رابطه با قسمت اول سؤالتان باید عرض کنم سال هاست که در سالروز ولادت حضرت زهرا « س» که حضرت آقا مداحان و شاعران آیینی کشور را به حضور می پذیرند بنده هم توفیق زیارت ایشان را در آن جمع داشته ام ، لکن سعادت خواندن شعری در محضرشان تا کنون نصیبم نشده ، مانند بسیاری از شاعران آیینی دیگر کشور که از فیض این سعادت محروم بوده اند ، و در پاسخ قسمت دوم سؤال شما یکی از خاطراتم را معروض می دارم ، در مجلسی بودم که شعر معروف بنده با مطلع
«گفتم به یار رویی بر ما نمی نمایی
          گفتا که نیک بنگر شاید کنار مایی»

را که در رابطه با امام زمان «عج» کسی می خواند و به تخلص که رسید یکی از افراد مستمع که کنار بنده بود و این حقیر را هم نمی شناخت رو به من کرده و گفت این شعر از مقام معظم رهبریست خدا طول عمر به ایشان عطا کند و بنده گفتم آمین ، به همین جهت که بنده موجب دعای آن شخص برای پیر و مرادم شدم خدا را شکر کردم .

 

اولین شعری که سروده اید چه بود ؟

بگویم خوشبختانه یا متأسفانه اولین شعرم را به یاد ندارم زیرا در 10 سالگی سروده بودم ، وجه خوشبختانه اش به جهت اینکه ارزش ادبی چندانی نداشت و علت تأسفم به خاطر اینکه اشعارم در آن زمان کاملاً جوششی بود و یاد آور خاطرات نوجوانی ام ، اما یکی از اشعارم که در جوانی سروده ام در مدح حضرت علی «ع» و حالا هم مداحان به صورت های مختلف اعم از مدیحه خوانی ، سرود خوانی و سینه زنی از آن استفاده می کنند و آن شعر با عنوان شکر نعمت می باشد .

 شكرنعمت كنم ازلطف خداى توعلى

 چون مراداده سعادت به ولاى توعلى

 ازازل مِهرتوباآب وگِلم گشت عجین

 زین سبب ذكرلبم گشته ثناى توعلى

 تازمادرمتولدشدم اى راحت جان

 جان من گشت مصفّابه صفاى توعلى

 شیرمادربه تولاى تومى نوشیدم

 اى همه هستى من بادفداى توعلى

الی آخر

از نظر خودتان بهترین شعرتان کدام است ؟

باید بگویم شعر یا هر اثر هنری مانند فرزند خالق آن اثر است و چون انسان فرزندانش را دوست دارد و هر کدام از فرزندان جای خود را دارند نمی توان گفت کدام را بیشتر دوست دارم ولیکن بعضی از اشعارم که کوششی نبوده و با عنایت اهلبیت عصمت و طهارت «ع» بطور جوششی و الهامی شکل گرفته روی خودم اثر خاصی گذاشته است و حتی اعجاز هم از آن ها دیده ام بطور مثال یکی از سروده هایم که در سال 1371 با عنوان «عطرجنت» خلق شد و مسبب خیر این اثر مداح با اخلاص اهلبیت عصمت و طهارت «ع» جانباز دفاع مقدس آقای حاج علی مالکی نژاد بود که ایشان برای خداحافظی حج تمتع نزد بنده آمدند و خواستند در آن سفر معنوی سروده هایی را از بنده داشته باشند و این حقیر هم نیت کردم که شعری جدید در صورت عنایت شدن از طرف حضرت زهرا «س» ضمیمۀ اشعار دیگر کنم ، و چون ساعت یازده شب بود که تصمیم گرفتم و ایشان هم باید حدود ساعت دو یا سه بامداد به تهران عزیمت می کردند لذا توسلی پیدا کردم به حضرت زهرا «س» و از آن ساعت تا زمانی که ایشان آمدند برای گرفتن شعر در منزل ما حدوداً سه ساعت طول کشید و من نفهمیدم این سه ساعت کجا هستم ، مانند پروانه سبک شده بودم مثل اینکه وزن نداشتم و تا آن زمان هم به حج مشرف نشده بودم اما در آن ساعات خودم را در مدینه آن هم مدینۀ زمان پیامبر گرامی اسلام «ص» حس می کردم و بیت بیت شعر «عطرجنت» به ذهنم الهام می شد تا اینکه شعر به مقطع رسید و تخلص آن را هم سرودم ساعت دوی بامداد بود که زنگ منزل ما به صدا در آمد وقتی در را باز کردم با آقای مالکی نژاد مواجه شدم ، شعری که روی کاغذ نوشته بودم به ایشان تحویل دادم و خودم حتی یک بیت از آن را یادداشت نکردم ، ایشان خداحافظی کردند و رفتند و زمانی که از حج برگشتند و ما به زیارتشان رفتیم به بنده گفتند سال آینده عازم حج تمتع خواهید بود ، بنده تبسمی کردم ، زیرا نام نویسی نکرده بودم و افرادی که از سال 1362 نام نویسی کرده بودند و هنوز در نوبت تشرف قرار داشتند لذا باور نکردنی بود امااینجاست اعجاز آن شعر که در سال 1372 مقام معظم رهبری دستور دادند، جهت تأمین کسری هزینۀ حج زائرین که قبلاً ثبت نام کرده اند و هنوز مشرف نشده اند تعدادی از افراد نام نویسی شوند و سازمان حج و زیارت مبلغ سیصد و پنجاه هزار تومان برای ثبت نام هر نفر اعلام کرده بود که بنده هم خبر نداشتم اما روزی مداح اهلبیت حاج سید محمد رضویان آمدند نزد بنده و گفتند فلانی می خواهی امسال به حج مشرف شوی ، بنده گفتم من که فیش ندارم ، ایشان گفتند تعدادی را حج و زیارت ثبت نام می کند و همین امروز قرار است ثبت نام شود ، حدود ظهر بود که با ایشان رفتیم سازمان حج و زیارت قم و آخرین فیش به بنده رسید که این چیزی جز اعجاز نمی تواند باشد ، اگر دقت کنید در گفتۀ بنده آقای مالکی نژاد سال 1371 بعد از مراسم حج به بنده قول تشرف در حج سال 1372 را بدهد و سال 1372 سیدی بیاید و بگوید بیا برویم ثبت نام حج و آخرین فیش را هم خداوند نصیب این حقیر کند ، ببینید چقدر عنایت است . و اما آن شعر :

 جان عالم به فداى تووزهرات بقیع

 عطرجنت وزدازتربت گل هات بقیع

 دل هرشیعه بسوزدزغم ویرانیت

 هم به مظلومى وهم غربت زهرات بقیع

 گركه گلدسته نداردحرم محترمت

 اشك مادسته گل مرقدزیبات بقیع

 عقده دل نشودبازاگرخون بارد

 دیده هادرغم مظلومى مولات بقیع

 هرمحبى شنودنام امامان تورا

 پركشدمرغ دلش بهرتماشات بقیع

 كربلاكعبه دل كوى توهم قبله جان

 دل وجان شیفته وواله وشیدات بقیع

 سایِبانت بُود از بال ملائك زیرا

 سایه لطفِ خدا هست به بالات بقیع

 آید و پاك كند یوسف زهرا روزى

 گَردِ غُربت چه غریبانه زِ سیمات بقیع

 بادل سوخته یكباردگرگفت « امین»

 جان عالم به فداى تو و زهرات بقیع

 

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده