شهید جواد دل آذر

 

،60 سال پیش (1333) شهید 'جواد دل آذر' در یکی از کوچه های قدیمی شهر مقدس قم که حرم اهل بیت (ع) است، پا به این عرصه گیتی گذارد تا تاریخ در آینده از دلاوری های او سخن بگوید و نام و یاد او برای همیشه در دل مردم این سرزمین جاودان بماند.

قبل از تولد، مادربزرگش زیارت جواد الائمه (ع) را برایش خوانده بود و چنین شد که نامش را 'جواد' گذارندند تا کسی که در شهر کریمه اهل بیت (س) تولد یافته و رشد می کند از پیروان راستین ائمه اطهار (س) نیز باشد.

او از پنج سالگی به مکتبخانه رفت و پس از آن در سن هفت سالگی وارد دبستان شد، از همان دوران کودکی به همراه پدر در آیین های مذهبی و نماز جماعت حضور می یافت و این امر سبب شد با مسائل دینی و مذهبی و مراجع عظام و علما آشنا شود. جواد پس از پایان دوره ابتدایی، مقطع راهنمایی را شبانه خواند چرا که در کنار تحصیل کار هم می کرد و پس از آن به عنوان درجه دار وارد 'ارتش' شد.

جوّ ناسالم ارتش، مجال ماندن را از او گرفت از اینرو، پس از 20 ماه ماندن در ارتش و گذراندن آموزش های نظامی و کسب تجربه رزمی، استعفا داد و خارج از ارتش مشغول به کار شد، ولی در کنار کار کردن از مطالعه غافل نبود و با مطالعه و انس با طلبه های علوم دینی بر شناخت و بینش اسلامی و سیاسی خود می افزود.

به گفته پدر شهید دل آذر؛ قدمش بابرکت و در شجاعت کم نظیر بود، از همان دوران نوجوانی فرزند انقلاب بود، تظاهرات راه می انداخت، حکومت نظامی را می شکست، اعلامیه پخش می کرد، شعار می داد و مراکز فساد را از بین می برد، در بازگشایی مدرسه علمیه فیضیه نقش داشت و از هیچ قدرتی هراس نداشت.

همین شجاعتش موجب شد تا یک روز تیشه برداشته و اسم شاه را از بالای حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) بکند و عکس امام خمینی (ره) را به جای آن نصب کند.

هنگامی که نخستین جرقه های انقلاب زده شد، جواد یکی از کارآمدترین و مبارزترین جوانان قم و جلودار و پرچمدار مبارزات در این شهر بود، او که فعّالیّت و مبارزه علیه رژیم شاه را شروع کرده بود در این رابطه عدّه ای از جوان ها را خارج از شهر، آموزش دفاع شخصی می داد. دریکی از سال ها، هنگام تحویل سال نو؛ جواد و دوستانش به چند دسته تقسیم شدند و هنگام تحویل سال درنقاط مختلف حرم مطهر کریمه اهل بیت (س) شروع به دادن شعار علیه رژیم پهلوی کردند و مأموران را دنبال خودشان به خارج صحن کشیدند و در بیرون از حرم مطهر با آنان درگیر شدند و از این راه روحیّه انقلابی مردم را تحریک می کردند.

جواد، سردمدار تظاهرات خیابانی در قم بود و اهالی خیابان های چهار مردان (انقلاب اسلامی) و آذر (آیت الله طالقانی)، هیچگاه فداکاری های جواد را فراموش نمی کنند. وی سر نترسی داشت. شجاعت او قبل از انقلاب نیز زبانزد همگان بود.

معروف است که وقتی تانک های طاغوت برای سرکوبی تظاهرات مردم قم به خیابان ها آمدند او با همدستی چند نفر از همرزمانش جلوی تانک ها دراز کشیدند و بدین ترتیب مانع حرکت آنها به سمت تظاهرکنندگان شدند.

در 12 بهمن 1357 جزو کمیته استقبال از امام خمینی (ره) بود و پس از ورود ایشان به میهن اسلامی به عنوان یکی از اعضای گروه اسکورت، مسلّحانه از ماشین حامل امام حفاظت می کرد.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جزو تشکیل دهندگان کمیته انقلاب اسلامی در قم بود و در دستگیری عوامل طاغوت و قاچاقچیان مواد مخدّر تلاش و کوشش بسیاری کرد و در آذر سال 1358 به همراه شهید 'محمد منتظری' به منظور مبارزه با صهیونیست ها به لبنان رفت و در سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره آموزشی به سوی جبهه های جنگ شتافت و بعد از آن نیز جبهه را رها نکرد و در این راستا رشادت ها و دلاوری های بسیاری کرد و حماسه ها آفرید.

شهید دل آذر بارها در جبهه ها مجروح شد ولی هیچگاه از جبهه فاصله نگرفت و با بهبودی از جراحت، بار دیگر در جبهه های حق علیه باطل حضور می یافت.

شهید دل آذر؛ به رعایت حقوق همسایگان بسیار اهتمام داشت و با دوستان، مهربان و در مقابل دشمنان، شیری قوی پنجه بود. پدرش می گوید: هنگامی که به شهادت رسید، در برابر پیکر مطهّرش شکسته ایستادم و چنین با او درد دل کردم: بابا! درست است که من پدرت بودم، ولی در حقیقت تو برایم پدری کردی! تو به ما عزّت دادی! ما باید به تو افتخار کنیم! ما پنجاه شصت سال مسجد رفتیم، نماز خواندیم، به خیالمان که کاری کرده ایم، اما وقتی شماها آمدید، دیدیم ما هیچ نیستیم! هیچ ... .

شهید دل آذر معتقد بود که 'بعد از هر پیروزی، ما باید خدا را سجده کنیم و دور از کبر و غرور، شب و روز به درگاه او گریه کنیم ... پس از هر پیروزی باید بیشتر به خدا نزدیک شد و به درگاه با عظمتش، احساس نیازمندی کرد.

احساس نیازمندی فرمانده هان ما، باید نسبت به دیگران بیشتر باشد ... .' * شیر دارخوین، شیر لشگر 17

سرهنگ 'علی حاجی زاده' از همرزمان شهید دل آذر به خبرنگار ایرنا گفت: دارخوین منطقه ای بود که شهیدانی همچون؛ خرازی در آن حضور داشتند و برخی از رزمندگان قمی نیز در این منطقه بودند و فرماندهی آنها با شهید دل آذر بود، خط دارخوین مبدا عملیات بیت المقدس در آزادسازی خرمشهر (1361) بود.

وی افزود: خط دارخوین به خط شیر معروف بوده است و شهید دل آذر فرمانده آن قسمت بود. حاجی زاده خاطرنشان کرد: شهید دل آذر از کسانی بود که از ابتدا تا پایان عملیات های لشکر 17 امام علی ابن ابیطالب (ع) قم در منطقه حضور داشت و جزو شهدایی است که با وجود رشادت ها و ایثارگری های بسیار برای مردم به ویژه نسل جوان امروز ناشناخته می باشد و هر چه از این شهید بگوییم و بنویسیم، کم است.

وی تاکید می کند: شهید دل آذرهم در دوران مبارزات درجریان پیروزی انقلاب اسلامی و هم پس از آن در جبهه ها حضوری فعال داشت و خدمات بسیاری انجام داد و بازگو کردن زندگی و مبارزات این شهیدان می تواند الگویی برای همه ما باشد تا ان شاءالله راه شهدا را فراموش نکنیم و شرمنده آنها نشویم.

وی در رابطه با ویژگی های این شهید می گوید: نماز شبش ترک نمی شد و این را کسی جز افرادی مانند ما که همراهش بودیم نمی دانست، شهید دل آذر شهیدی مظلوم بود و دلِ شیر داشت و یک شیرمرد واقعی و شیر لشکر 17 امام علی ابن ابیطالب (ع) بود.

دوستانش می گویند که شهید دل آذر هرگز به فکر گرفتن مأموریّت های آسان و کم زحمت نبود بلکه هر کجا سخن از سختی و مشقّت بود جواد در آنجا می درخشید! و نه تنها نسبت به مأموریّت های مشکل، اِبایی نداشت، بلکه با اقبال و رویی گشاده به سراغ آنان می رفت و با شادابی و نشاط انجامشان می داد.

جواد، آن چنان در جنگ پخته شده بود که به آسانی اقدامات آتی دشمن را پیش بینی می کرد؛ به عنوان مثال گاه می گفت: امشب دشمن دست به حمله یا پاتک خواهد زد! و بعد می دیدند که سخنش به حقیقت پیوسته است.

بین او و افراد تحت امرش حرمت بود، اما حریم نبود و اگر چه میان آنها فاصله ای نبود، ولی همه او را دوست داشتند و امرش را با جان و دل پذیرا بودند چرا که وی عاشق بسیجیان بود، به آنها احترام می گذارد و به درد دلشان گوش فرا می داد، با آنان نشست و برخاست داشت و چنان صمیمانه برخورد می کرد که نیروها، مطیع و فرمانبر او می شدند و نسبت به وی ارادت می ورزیدند.

در میدان رزم، جلودار واقعی بود و در عمل، چنان چالاک و بی باک می نمود که 'شیر شجاع لشگر' لقب گرفت. او از گرد و غبار جبهه که بر سر و رویش می نشست لذت می برد در حقیقت این خاک را زلال تر از آب می دانست و به آن تبرّک می جست.

در عملیّات والفجر 8، خط نخست نبرد را ترک نکرد و مثل همیشه نگران اوضاع بود.

پس از عملیّات مذکور، با شهامت تمام، در مقابل پاتک های سنگین دشمن شکست خورده ایستاد و منطقه را از خطر سقوط حتمی به کمک بسیجیان توانمند نجات داد. جواد، در عین آنکه خود یک فرمانده نظامی بود، تخلّق به اخلاق اسلامی و آشنایی عمیق با مسائل سیاسی را برای فرماندهان نظامی ضروری و لازم می دانست.

او پیوسته در برابر نظرات فرمانده مافوق خود، مطیع بود و در صورت تصادم و تضادّ نظر او و فرمانده بالاترش، نظر فرمانده را مقدّم می شمرد. عشق به خدمت، تمام وجودش را فراگرفته بود. او خود را از دوران نوجوانی وقف خدمت به خلق کرده بود.

در فعالیّت های پر خطر قبل و بعد از انقلاب، در تمام عرصه ها، می درخشید. سردار گمنام لشگر 17 امام علی ابن ابیطالب (ع) قم را هنوز مردم شهر مقدس قم به یاد دارند و یاد دلاوری ها و گام های پرصلابتش را به خاطر دارند، او که از هیچ قدرتی باکی نداشت و صدایش پشت دشمن را به لرزه می انداخت.

شهید جواد دل آذر، سال های حضور خود در جبهه را با مسوولیّت های گوناگونی از هچون؛ فرماندهی 'محور' و 'عملیّات' لشگر 17 امام علی ابن ابیطالب (ع) سپری کرد و سرانجام در 13 اسفند 1364 در عملیّات والفجر 8 به شهادت رسید.

شهر 'دارخوین' با ادغام سه روستای بزرگ البوبالد، دارخوین و یوخان (علی ابن الحسین (ع)) در سال 1387 به شهر تبدیل شد.

این شهر شهری تاریخی با قدمت 100 ساله است، بخش دارخوین از بخش های شهرستان شادگان در استان خوزستان می باشد.

۵
از ۵
۱۸ مشارکت کننده